کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health
کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health

توصیه های امام رضا علیه السلام برای مهر ماه


http://img.tebyan.net/ts/persian/blue/Parts/box-payameSalamat.jpg

ماهها و فصل ها و همچنین موقعیت جغرافیایی و تغذیه مناسب در این ایام بر مزاج انسان تأثیر گذار بوده و رعایت برخی دستورات در نوع تغذیه می تواند به تأمین سلامت و پیشگیری از بسیاری بیماریها به انسان کمک کند.مطابق آنچه در طب سنتی آمده ماه ایلول تقریبا همزمان با مهرماه است و به صورت تقریبی از 23 شهریور تا 22 مهرماه را شامل می شود . در کتاب ارزشمند طب الرضا(ع) ایلول سى روز دانسته شده و آمده است: در این ماه هوا پاکیزه مى‏شود تسلط مره سوداء قوى می گردد شرب مسهل بد نیست. خوردن شیرینى‏ها و گوشت هاى معتدل مانند گوشت گوسفند یک ساله و بزغاله نر سودمند است از خوردن گوشت گاو و زیاده‏روى در اکل کباب و گوشت هاى سرخ کرده و افراط در رفتن حمام باید پرهیز کرد و از استعمال بوهاى خوش معتدل المزاج نباید غافل بود و از خوردن خیار چنبر و خربزه نارس باید اجتناب کرد.(1)

توصیه کلی امام رضا (ع) برای پاییز رعایت اعتدال و مصرف غذاهای معتدل است. آن حضرت به مأمون توصیه می فرماید که در تابستان غذای خنک تناول کند، و در زمستان غذای گرم، و در دو فصل دیگر غذاهای معتدل به اندازه توان (جسمی ) و اشتهایی که داری. امام رضا (ع) همچنین شرایط زمان و مکان را مهم دانسته می فرماید: غذایت را به اندازه عادتت و مطابق با محل زندگی و نوع فعالیت و زمانی که در آن به سر می بری، با خوردن سبکترین غذاهایی که می خوری آغاز کن.مطابق طب سنتی فصل پاییز، سرد و خشک است و در این فصل بیماری‌های پوستی مانند اگزما و ترک پوست، خشکی لب‌ها، بواسیر و افسردگی شیوع بیشتری پیدا می‌کند
در طب الرضا (ع) برای مهرماه مصرف خوراکی های سرد کننده و مرطوب مانند ماست و بوکردن گلهای سرد مزاج توصیه شده است.
همانطور که اشاره شد ممکن است در این ماه افسردگی شیوع پیدا کند . امام رضا علیه السلام برای رهایی افسردگی و دستیابی به آرامش دستوراتی دارند. امام رضا علیه السلام در حدیثی توصیه جالب برای آرامش روح و روان دارد. ایشان می فرمایند: « عَلَیکُمْ بِالزَّیتِ فَإِنَّهُ یکْشِفُ الْمِرَّةَ وَ یذْهِبُ الْبَلْغَمَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالضَّنَی وَ یحَسِّنُ الْخُلُق‏ و یطیب النفس و یذهب بالغم». بر شما لازم است که از زیت (روغن زیتون یا هر گونه روغن مایع) استفاده کنید؛ زیرا صفرا را آشکار و بلغم را از بین می‌برد و عصب را تقویت، بیماری را نابود و اخلاق انسان را نیکو می‌کند، روح را آرامش می دهد و غم را از بین می برد. ".(2)
شبیه این مضمون امام رضا(ع) در جایی دیگر فرمود: « نِعْمَ الطَّعَامُ الزَّیتُ یطَیبُ النَّکْهَةَ وَ یذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یصَفِّی اللَّوْنَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالْوَصَبِ وَ یطْفِئُ الْغَضَب‏؛» روغن زیتون، خوب طعامی است که دهان را خوش‌بو می‌کند، بلغم را می‌برد، رنگ پوست را درخشنده می‌نماید، عصب را نیرومند و بیماری را نابود می‌کند و خشم را فرو می‌نشاند".(3)
امام رضا (ع) در سخنانی دیگر خوردن کدو را باعث شادی و رفع حزن و اندوه بر می شمرد.
عن صحیفه الرضا (ع) عن آبائه (ع) قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اذا طبختم فاکثروا القرع فانه یسر القلب الحزین.
ازصحیفه امام رضاعلیه السلام از پدرانش (ع) روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: هرگاه غذا می پزید کدو (حلوائی) بسیار بپزید ، زیرا کدو قلب محزون را شاد می کند.(4)
همانطور که در بالا اشاره شد یکی از غذاهای توصیه شده برای این ماه خوردن ماست است. در طب خالص اسلامی که برگرفته از آیات و روایات و بدور از تفسیر به رای است٬هیچگاه از خوردن ماست منع نشده است.بلکه برای استفاده از آن با توجه به مزاج افراد تدبیر در نظر گرفته شده است. همچنین وجود لفظ ماست در روایات خط بطلانی است بر نظر آنان که ماست را از مصنوعات جدید بشر می دانند. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید: من أراد الماست و لا یضرهُّ فلیصبَّ علیها الهاضوم، قلت: و ما الهاضوم؟ قال: النانخواه.امام رضا فرمود: ماست را با زنیان استفاده کنید تا از زیانهای احتمالی آن در امان بمانید.
و نیز اشاره کردیم که یکی از مشکلات این ماه ممکن است ترک لبها و خشکی پوست باشد. امام رضا علیه السّلام برای رفع این مشکل هم فرموده اند: مَن أرادَ ألاّ تُشقَقَ شَفَتاهُ ، ولا یَخرُجَ فیها ناسورٌ ، فَلیُدَهِّن حاجِبَیهِ ؛ هر کس مى خواهد که لب هایش نترکد و از آن ناسور بیرون نزند ، به ابروهاى خود ، روغن بمالد. (5)
پانوشتها:
1. طب الرضا علیه السلام / ترجمه امیر صادقى،
2. عیون اخبار الرضا، باب 31/ حدیث 81
3. مکارم الاخلاق، ص190
4. مستدرک وسائل الشیعه ج17ص 56باب 9ح 20430
5. طبّ الإمام الرضا علیه السلام ، ص40 و بحار الأنوار ، ج62 ، ص325



10 عامل افسردگی از نظر قرآن

http://img.tebyan.net/ts/persian/blue/Parts/box-payameSalamat.jpg



عامل افسردگی از نظر قرآنhttp://www.irannaz.com/user_files/image/13/42.jpg


افسردگی

با دقت در آیات و روایات و مراجعه به منابع دینی عوامل ذیل که یکی پس از دیگری بیان می شود به عنوان علل و عوامل نگرانی، اضطراب، افسردگی و سایر بیماری های روحی، مطرح می شود که بیشتر جنبه شناختی دارند. هر چند عوامل دیگر نیز وجود دارند. در این مقاله به ریشه برخی از این تنیدگی ها که در قرآن کریم آمده است اشاره می کنیم.

1. کفر و بی ایمانی

هر چند کفر در بینش اسلامی خود نوعی بیماری روانی است، لکن به نوبه خود یکی از علل بیماری روانی است؛ زیرا کفر یکی از موانع شناخت و درک صحیح واقعیات و حقایق است. به واسطه کفر، ابزار اصلی شناخت یعنی قلب، چشم و گوش از کار می افتد «خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِم وَ عَلی سَمْعِهِم وَ عَلی اَبْصَارِهِم غِشَاوَة؛(1)؛ خداوند بر دل ها و گوش ها و چشم های شان پرده افکنده است» و این یعنی ظلمت و گمراهی مطلق که در آیه دیگر فرمود: «وَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورَاً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ؛(2) کسی که برای خدا برای او نوری قرار نداده برای او نور نیست» و این تاریکی و ظلمت مطلق همان ایجاد زمینه بالقوه برای اضطراب، تشویش درونی و نگرانی های روحی است.

2. فراموشی یاد خدا و اعراض از آن

کسی که از یاد خدا غافل گردد و از آن دل بگرداند علاوه بر عذاب اخروی، در دنیا نیز به زندگی سختی مبتلا خواهد شد: «مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمَی؛(3) هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت) و تنگی خواهد داشت و در روز قیامت هم، نابینا محشور می شود.»

درهای زندگی به کلی بر وی بسته می شود و این همان معیشت سخت است؛ زیرا کسی که خدا را فراموش کند برای او چیزی غیر از دنیا نمی ماند که آن را کمال مطلوب خود سازد. قهراً همه کوشش ها معطوف به آن می شود و این نوع زندگی هیچ گاه او را آرام نمی کند و چنین کسی به آرامش نخواهد رسید؛ چرا که همیشه یا برای از دست دادن چیزی و یا برای دست نیافتن چیزی در حال افسردگی، اضطراب و نگرانی و تشویش خاطر و غمگینی بسر می برد.

3. خود فراموشی

به دنبال خدا فراموشی، انسان مبتلا به خود فراموشی می شود. «وَ لاتَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنْسَیهُمْ اَنْفُسَهُمْ؛(4) ؛ هم چون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خودفراموشی گرفتار کرد.» کسانی که مبتلا به خود فراموشی هستند ارزش ها، استعدادها و لیاقت های ذاتی خود را فراموش می کنند و کسی که جز به نفس خویش بپردازد، خود را در تاریکی ها سرگردان ساخته و به هلاکت رساند.

کسی که برای خدا برای او نوری قرار نداده برای او نور نیست» و این تاریکی و ظلمت مطلق همان ایجاد زمینه بالقوه برای اضطراب، تشویش درونی و نگرانی های روحی است

4. دلبستگی به امور مادی و غیرالهی

دلبستگی شدید به امکانات فردی و اجتماعی از قبیل ثروت، فرزند، پست، مقام، عشیره و امثال این ها که زینت حیات دنیایی است انسان را از ذکر و یاد خدا غافل می کند، لذا قرآن در این باره هشدار می دهد و می فرماید:

«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوُا لاتُلْهِکمْ اَمْوَالَکمْ وَ لا اَوْلادَکمْ عَنْ ذِکرِاللهِ وَ مَنْ یفْعَل ذَلِک فَأُولئِک هُمُ الْخَاسِرُون؛(5) ای کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندان تان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیان کارند.»

5. حرص و طمع

یکی از اولین انگیزه هایی که انسان را به صفات رذیله از قبیل اعراض از یاد خدا و جمع و کنز اموال وا می دارد صفتی به نام (هُلْع) است. انسان هلوع هرگاه دچار تنش و فقدانی بشود، عجز و لابه می کند و چون خیری (نفعی) به او برسد بخل می‌وزد و حاضر نیست دیگران از آن منافع حظی داشته باشند:

«إنَّ الإنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إذَا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعاً؛(6) به یقین انسان، حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامی که بدی به او می رسد بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او می رسد، مانع دیگران می شود (بخل می ورزد)».

6. بی توجهی به نماز

 یاد خدا مایه آرامش دل هاست و نماز موجب تداوم یاد خداست تا جایی که گفته شد: «أقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکرِی؛(7) نماز را به خاطر این که یاد من است بپا دارید» و نماز طبق صریح آیه قرآن از هر عمل عبادی دیگر برتر است: «أنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ لَذِکرُ اللهِ أکبَر؛ (8) نماز فحشا و منکرات را از جامعه و از امن اهل نماز دور می‌سازد و هیچ فریضه ای بالاتر از نماز نیست.» حال بی توجهی به برترین عامل آرامش در انسان، نتیجه آن جز اضطراب، استرس و هیجان نخواهد بود.

آرزو

7. آرزوهای طولانی

هنگامی که پرده های غفلت و غرور آرزوهای دور و دراز بر قلب و تمامی وجود انسان سایه افکند، دیگر توانایی درک حقایق و واقعیت را نخواهد داشت و همین باعث به فراموشی سپردن یاد خدا می شود. چه زیبا فرمود قرآن کریم درباره کافران که:

«ذَرْهُمْ یأکلُوا وَیتَمَتَّعُوا وَ یلْهِهِمُ الأمَلُ فَسُوفَ یعْلَمُونَ؛(9) بگذار از آنها بخورند و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد، ولی به زودی خواهند فهمید».

یعنی نتیجه بد این آرزوهای طولانی را(چون اصل آرزو بد نیست، آرزوهای طولانی مذموم است) بزودی خواهند دید.

8. دنیاطلبی و دلبستگی به آن

انسان دلبسته به دنیا همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می برد؛ زیرا دنیا قرین با انواع فقدان هاست و فشارهای روانی ناشی از این فقدان ها اضطراب زاست.

امام علی علیه السلام می فرماید:

«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ الْفِتَنِ وَ أصْلُ الْمِحَنِ؛(10) دوستی دنیا، سرِ همه فتنه ها و ریشه همه اندوه ها و محنت هاست» یعنی عاشق دل باخته دنیا، تمامی عوامل اندوهگینی و اضطراب را دارد چون ریشه همه این نگرانی ها محبت دنیا است.

هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار می دهد یعنی همه از او می ترسند، و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار می دهد و از همه کس می ترسد

9. نداشتن خوف از خدا

کسی که از خدا و مجازات های عادلانه او نترسد تا سبب کنترل افکار، اعمال و احساسات وی شود زمینه خوف(رهبه) یعنی ترس توأم با اضطراب شدید در وی ایجاد می شود. به تعبیر بهتر هر کس از خدا بترسد از هر چیزی دچار وحشت و اضطراب می شود.

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

«مَنْ خَافَ اللهَ عزَّوجلَّ أخَافَ اللهُ مِنْهُ کلَّ شَی ءٍ وَ مَنْ لَمْ یخِفِ اللهَ عزَّوجلَّ أخَافَهُ اللهُ مِنْ کلِّ شیءٍ؛ (11) هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار می دهد یعنی همه از او می ترسند، و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار می دهد و از همه کس می ترسد».

شبیه این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالموءمنین علیه السلام نیز نقل شده است. (16)

و امام علی علیه السلام فرمود:

«ثَمَرَةُ الْخَوْفِ ألأمْنِ» و فرمود: «اَلْخَوُفُ أمَانٌ» و فرمود: «ِفْتَأْمَنْ»(12) بنابراین ترس از خدا هم در دنیا و هم در آخرت آرامش و امنیت می آورد و قهراً ترک خوف از خدا، مستلزم وحشت و اضطراب خواهد بود.

10. ترک ازدواج

یکی از مواهب الهی وجود همسر شایسته برای انسان است که مایه آرامش زندگی است. چنان چه قرآن کریم در دو آیه به این جهت تصریح فرموده است: «وَ مِنْ آیاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ اَزْوَاجاً لِتَسْکنُوا اِلَیهَا؛(13) از جمله نشانه های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید» در آیه دیگر هم فرمود: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ فِیهَا زَوُجَهَا لِیسْکنَ اِلَیهَ؛(14) او خدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید و آرام گیرد.» این آرامش از اینجا ناشی می شود که این دو جنس، مکمل و مایه نشاط و شکوفایی و پرورش یکدیگر می باشند؛ به طوری که هر یک بدون دیگری ناقص است. طبیعی است که در میان یک موجود و مکمل وجود او، چنین جاذبه نیرومندی وجود داشته باشد. از اینجا می توان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهی می زنند وجود ناقصی دارند؛ چرا که یک مرحله تکاملی آنها متوقف شده است. این آرامش و سکونت هم از نظر جسمی است و هم از نظر روحی، هم از جنبه فردی است و هم اجتماعی.

بیماری هایی که به خاطر ترک ازدواج برای جسم انسان پیش می آید قابل انکار نیست. هم چنین عدم تعادل روحی و ناآرامی های روانی که افراد مجرد با آن دست به گریبانند کم و بیش بر همه روشن است. از نظر اجتماعی افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت می کنند و به همین جهت انتحار و خودکشی در میان مجردها بیشتر دیده می شود و جنایات هولناک نیز از آنها بیشتر سر می زند. به هر حال، وقتی وجود همسر مایه آرامش باشد قهراً فقدان آن مایه اضطراب و نگرانی است.

 

پی نوشت ها:

(1) - بقره، 7.

(2) - نور، 40.

(3) - طه، 124.

(4) - حشر، 19.

(5) - منافقون، 9.

(6) - رعد، 28.

(7) - معارج، 21-19.

(8) - طه، 14.

(9) - عنکبوت، 45.

(10) - حجر، 3.

(11) - میزان الحکمه، ج 3، ص 294.

(12) - بحار، ج 70، ص 381.

(13) - میزان الحکمه، ج 3، ص 184.

(14) - همان، ص 186.

ادامه مطلب ...

ورزش در قرآن

ورزش در قرآن

قرآن، کتاب آسمانی اسلام، بزرگ ترین سرمشق و راه گشای زندگی انسان ها در همه شوون و امور، تا روز قیامت است. در این کتاب بزرگ و بی نقص- که کلام خالق انسان و تمام هستی می باشد- آیاتی وجود دارد که به گونه ای بر اهمیت ورزش و نیرومند سازی جسم در کنار تقویت روح و بعد عملی دلالت دارد. ما در این جا به برخی از این آیات- در حد وسع کتاب- اشاره می کنیم، باشد که راه گشای ورزش کاران، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه مومن و مسلمان ما باشد، ان شاء الله.

طالوت و نیرومندی جسمانی

از جمله مواردی که نیرومندی جسمانی به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده، داستان طالوت و قوم بنی اسرائیل است. قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان، ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری های خردمندانه حضرت موسی علیه السلام از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت وعظمت رسیدند، ولی پس از مدتی دچار غرور شده و دست به قانون شکنی زدند، و به همین جهت، سرانجام از قوم "جالوت"- که در ساحل دریای روم، بین فلسطین و مصر می زیستند- شکست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نیز به اسارت جالوتیان در آمدند.

این وضع، چندین سال ادامه داشت، تا آن که خداوند پیامبری به نام "اشموئیل" را برای نجات و ارشاد آن ها برانگیخت. بنی اسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیری برای آن ها انتخاب کند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را باز یابند.

اشموئیل به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیّت عرضه داشت، به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم:

"وَ قالَ لَهُم نَبِِِیِهُم اِنَّ اللهَ قََََد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً؛

و پیامبرشان به آن ها گفت: خداوند، طالوت را برای زمام داری شما مبعوث [و انتخاب] کرده است."

از آن جا که طالوت مردی کشاورز بوده و توانایی مالی چندانی نداشت، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند:

"قالُوا اَنّی یکُونُ لَهُ المُلکُ عَلُینا وَ نَحن اَحَقُّ بِِالمُلکِ مِنُه وَ لَم یُوتَ سَعَةً مِنَ المالِ؛

گفتند: چگونه او برما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایسته تریم؟ و او ثروت زیادی ندارد."

او نه ثروت و قدرت مالی دارد و نه موقعیت اجتماعی و خانوادگی، زیرا از خاندان نبوت و پیامبری نبوده و از خاندان پادشاهی نیز نیست. اشموئیل در پاسخ گفت:

"اِنَّ اللهَ اصطَفیهُ عَلیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ

خداوند او را بر شما بر گزیده و علم و [قدرت] جسم او را وسعت بخشیده است."

چنان که ملاحظه می شود، اشموئیل پیامبر دو خصلت "گسترش علمی و توانایی جسمی" را بر دو خصوصیت دیگر، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نسبی، فضیلت و ترجیح می دهد و دارنده این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایسته تر می داند، در این جا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است. هنگامی اهمیت این مقایسه روشن می شود که با اهمیت علم از دیدگاه اسلام آشنا شویم. در قرآن می خوانیم:

"اِنََّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَموُا؛

در جمع بندگان الهی، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند دارند [و حس تقوا و پرهیزگاری در دل آن ها راه دارد]."

"مَن یُوتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیراً کَثیراً؛

کسی که از حکمت [و دانش و استحکام در اندیشه و گفتار و رفتار] برخوردار گردد، به خیر و برکت فراوانی دست یافته است."

خداوند در مقام بیان منزلت والای حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:

"وَاتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً؛

ما به یحیی علیه السلام، آنگاه که کودکی بیش نبود، حکم و داوری متین و رای و اندیشه ای استوار ارزانی داشتیم. و در کودکی به او دانایی عطا کردیم."

"یَرفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنکُم وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلمَ دَرَجات؛

خداوند آن هایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند، به درجاتی بر افرازد."

در احادیث نبوی نیز در این خصوص چنین آمده است:

"مِدادُ العُلَماءِ اَفضَلُ مِن دِماء الشُّهَداء؛

مرکّب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است."

اِنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ اجنِحَتَها لِطالِبِ العِلم ِرضیً بِما یَِضنَعُ؛

فرشتگان آسمانی برای ابراز رضایت و شادمانی نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پرو بال خویش را فرو می نهند."

"اُطُلُبوا العِلمَ وَلَو بِالصّین؛

جویای دانش و علم باشید، هر چند آن را در چین [و نقاط بسیار دور دست] سراغ گرفته باشید."

"فَقیهَُ اَشَدّ عَلَی الشّیاطینِ مِن اَلفِ عابِد؛

وجود یک فقیه و فردا واجد بینش و بصیرت دینی، از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان، طاقت فرساتر و تحمّل ناپذیرتر از وجود هفتاد عابد است."

"مَوتُ قَبیلَة اَیسَرُ مِن مَوتِ العالِمِ؛

مرگ یک گروه و قبیله، از مرگ یک عالم و دانشمند، آسان تر و تحمّل پذیرتر است."

حال که تا حدودی با ارزش و مقام والای علم و عالم از دیدگاه اسلام آشنا شدیم، می توانیم به اهمیت تقویت جسم نیز پی ببریم، زیرا در این آیه قرآنی، نیرومندی جسمانی در ردیف نیرومندی علمی – و البته بلافاصله پس از آن- ذکر شده است. البته باید توجه داشت نیرومندی علمی بر توانایی جسمانی اولویت و برتری دارد و رهبری چنان چه از نظر علمی ضعیف باشد، دیگر نمی تواند رهبری کند و توانایی جسمی او نیز کمکی به وی نخواهد کرد. بدین جهت است که می بینیم ابتدا توانایی علمی طالوت مطرح شده و سپس توانایی جسمی وی، و فرمود:

"وَزادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَالجِسمِ."

از همین جا می توان استفاده کرد که قوی بودن جسمانی برای یک ورزشکار کافی نبوده و باید به موازات تقویت جسم- بلکه مقدم بر تقویت جسم- به تقویت جنبه علمی و ایمانی نیز بپردازد. قدرت بدنی و حتی قدرت علمی فراوان، چنان چه با ایمان به خدا همراه نگردد، جز زیان و خسران، فایده دیگری برای جامعه بشری نداشته و همچون تیغ تیزی خواهد بود در دست زنگی مست.

شجاعت و توان رزمی حضرت داوودعلیه السلام

هنگامی که طالوت برای مبارزه با جالوت به سوی او حرکت می کند، جنگ جویان فراوانی از مردان بنی اسرائیل وی را همراهی می کنند، ولی در نهایت با تعداد نیروی اندکی که دارای ایمانی راسخ و استوار بودند، در برابر لشکر انبوه و مجهّز جالوت، صف آرایی می نماید. خداوند متعال به اشموئیل پیامبر وحی می فرستد که قاتل جالوت شخصی است که زره حضرت موسی علیه السلام به تن او اندازه باشد، و او مردی است از فرزندان "لاوی بن یعقوب" و نامش "داوودین ایش" است. ایش، مرد چوپانی بود که ده پسر داشت و داوود کوچک ترین آن ها بود.

طالوت به هنگام گردآوری سپاه، به دنبال ایش می فرستد که خود و فرزندانت در لشگر من حضور یابید. آن گاه زره حضرت موسی علیه السلام را به تن یک یک فرزندان ایش می کند، ولی برای هر کدام یا کوتاه است و یا بلند؛ می پرسد: آیا پسر دیگری نیز داری؟

می گوید: آری، کوچک ترین پسرم را با خود نیاورده ام، تا از گوسفندان نگهداری کند.

طالوت به دنبال داوود می فرستد و وقتی زره را به وی می پوشاند، آن را درست به اندازه وی می یابد.

داوود شخصی قوی هیکل، نیرومند و شجاع بود. طالوت برای این که به توان رزمی و قدرت بدنی داوود پی ببرد، از او می پرسد: آیا تاکنون قدرت و نیروی خود را آزمایش کرده ای؟

وی پاسخ می دهد: آری، هر گاه شیری به گله من حمله نموده و گوسفندی را به دهان می گیرد، من خود را به آن شیر رسانده و با قدرت، دهانش را باز نموده و گوسفند را از آن خارج می کنم!

جالوت که دارای عظمت و ابهّت ویژه ای بود، در پیشاپیش لشکر خویش بر فیلی سوار بوده و تاجی بر سر داشت، یاقوتی نیز بر پیشانی وی می درخشید.

داوود به اقتضای شغل چوپانی، فلا خونی در اختیار داشت که سنگ در آن نهاده و به طرف حیوانات درنده ای که قصد دریدن گوسفندان را داشتید پرتاب می کرد. سنگی در آن نهاده و آن را به طرف سربازانی که در سمت راست جالوت بودند پرتاب می کند و آنان را متفرق می سازد. سربازان سمت چپ وی را نیز به همین ترتیب از او دور می سازد. آن گاه آخرین سنگی را که به همراه آورده بود، در فلاخن نهاده و آن را به سوی جالوت پرتاب می کند. سنگ به یاقوتی که روی پیشانی جالوت بود اصابت نموده، آن را خرد کرده و به مغزش اصابت می کند!

ناگاه پیکر بی جان جالوت بر روی زمین قرار می گیرد.

و خداوند بدین گونه رهروان راه حق را به پیروزی می رساند و به داوود نیز که خدمت بزرگی نموده و شایستگی خویش را به خوبی به اثبات رسانیده بود، حکومت و دانش می بخشد:

"فَهَزَمُوهُم بِاذِنِ اللهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ انیهُ اللهُ المُلکَ وَ الحِکمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ؛

سپس آنان به فرمان خدا، ایشان [سپاه دشمن] را به هزیمت و شکست وا داشتند و داوود [جوان کم سن و سال نیرومند و شجاع که در لشکر طالوت بود] جالوت را کشت، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید، و از آن چه می خواست به او تعلیم داد."

سپس آنان به فرمان خدا، ایشان [سپاه دشمن] را به هزیمت و شکست وا داشتند و داوود [جوان کم سن و سال نیرومند و شجاع که در لشکر طالوت بود] جالوت را کشت، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید، و از آن چه می خواست به او تعلیم داد."

طالوت نیز با دیدن لیاقت، شایستگی و شجاعت داود، دختر خویش را به عقد ازدواج وی در آورد.

نکته قابل توجهی که در این جا به چشم می خورد، این است که قدرت و توان بدنی و جسمانی به تنهایی برای تکمیل شخصیت انسان کافی نیست؛ به همین خاطر می بینیم خداوند متعال در کنار قدرت جسمانی و حکومت بر مردم، حکمت و دانش نیز به داوود آموخته و مطالب فراوانی را نیز به او تعلیم می دهد.

"وَ اتیهُ اللهُ المُلکَ وَ المحِکمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ."

مسابقه ورزشی، عذری موجّه

در داستان حضرت یوسف علیه السلام و برادرانش- که در قرآن آمده و خداوند متعال آن را نشانه های هدایت برای سوال کنندگان و مطالعه کنندگان آن معرفی می کند- به نکات آموزنده فراوان در زمینه های مختلف زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... بر می خوریم. یکی از این نکات آموزنده، مساله لزوم ورزش، بازی و تحرک، به ویژه برای جوانان و کودکان می باشد.

حضرت یعقوب علیه السلام دوازده پسر داشت که دو نفر از آن ها (یوسف و بنیامین) از یک مادر بودند که "راحیل" نام داشت. یعقوب به جهانی نسبت به این دو فرزند، محبت بیش تری ابراز می نمود و همین مساله باعث برانگیخته شدن حس حسادت در سایر برادران شد. آنان به یکدیگر گفتند: با این که ماده برادر، گروهی نیرومند و تواناییم، ولی باز هم پدرمان به یوسف و برادرش بنیامین علاقه بیشتری دارد.

از آن جا که این علاقه نسبت به یوسف خیلی شدیدتر بود، برادران ناتنی تصمیم گرفتند یوسف را بکشند و یا این که از پدر دور سازند. برای اجرای این نقشه، نزد پدر آمده و با قیافه های حق به جانب و زبانی نرم و همراه با یک نوع انتقاد ترحّم برانگیز گفتند: پدرجان! چرا تو هرگز یوسف را از خود دور نمی کنی و به ما نمی سپاری؟ چرا ما را نسبت به برادرمان امین نمی دانی، در حالی که ما به طور قطع خیر خواه او هستیم؟!

آن گاه ادامه می دهند:

"اَرسِلهُ مَعَنا غَداً یَرتَع وَیَلعَب وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛

او را فردا با ما [به خارج شهر] بفرست تا در چمن و مراتع بگردد و بازی کند و البته ما [از هر خطری] حافظ ونگهبان اوییم."

پدر از این که مبادا یوسف در اثر غفلت آنان طعمه گرگ شود، ابراز نگرانی می کند. پسران در پاسخ می گویند:

"لَئِن اَکَلَهُ الذّئبُ وَ نَحنُ عُصبَةُ اِنّا اِذاً لَخاسِروُنَ؛

اگر او را گرگ بخورد، با این که ما گروه نیرومندی هستیم، ما از زیان کاران خواهیم بود [و هرگز چنین چیزی ممکن نیست]."

بالاخره پدر را قانع ساخته و یوسف را با خود به صحرا برده و در مخفیگاه چاه قرار می دهند، تا کاروانیان رهنگذر او را با خود به دیاری دور دست برده و از یعقوب دور گردانند.

اکنون که از دست یوسف راحت شده اند، می باید عذر موجّهی برای پدر بیاورند که چرا یوسف را با خود بر نگردانده اند. نقشه ای کشیدند و آن این که با صحنه سازی به پدر وانمود می کنیم یوسف را گرگ دریده است. پیراهن یوسف را به خونی دروغین (از حیوانات یا پرندگان) آغشتند و شب هنگام با چشمی گریان به سوی پدر بازگشتند:

"وَجاوُا اَباهُم عِشاءً یَبکُون؛

و شب هنگام در حالی که گریه می کردند به سراغ پدر آمدند."

و برای این که دلیل قانع کننده ای برای غفلت خود از یوسف ارائه دهند، گفتند:

"یا اَبانا اِنّا ذَهَبتل نستَبِقُ وَ تَرَکنا یُوسفَ عِندَ مَتا عِنا فَاَ کَلَهُ الذّئبُ؛

ای پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم و یوسف را نزد اثات خود گذاردیم و گرگ او را خورد!"

و برای این که این دروغ را به پدر بباورانند، پیراهن یوسف را که به خون آلوده بودند، به عنوان سند و مدرک به پدر ارائه نمودند:

"وَ جاوُا عَلی قَمیصِهِ بِدَم کَذب؛

و پیراهن او را با خونی دروغین [نزد پدر] آوردند."

برخی از نکاتی که از این داستان به دست می آید، عبارتند از:

1- نیرومندی و ورزشکار بودن، یک مزیت و فضیلت است و به همین دلیل برادران یوسف در دو جا مطرح می کنند که ما گروهی نیرومند و ورزش کاریم:

الف) هنگامی که برادران با یکدیگر توطئه می کنند، می گویند:

"وَ نَحنُ عُصبَةُ" و آن را دلیل برتری خویش بر یوسف می دانند.

ب) هنگامی که پدر از این که گرگ یوسف را بخورد ابراز نگرانی می کند، آنان در پاسخ پدر می گویند:

"وَ نَحنُ عُصبَةُ" و داشتن نیرو می توان جسمی را مشخصه یک محافظ و پاسدار می دانند که به خوبی می تواند به ماموریت پاسداری و حفاظت عمل کند.

2- بازی کردن و تحرک را- که خود نوعی ورزش است- برای کودکان لازم و ضروری می داند. به همین جهت، برادران یوسف به بهانه بازی کردن، یوسف را از پدرش- که خود یک پیامبر الهی و معصوم و دارای بینش کافی است- جدا می کنند و او به این که بازی برای کودک لازم است، اعتراض نمی کند.

3- بازی، تحرک و ورزش، بهتر است در هوای آزاد، محیط باز و فضای سبز صورت گیرد، نه در هوای آلوده و پر از دود گازوئیل و یا محیط در بسته و تنگ و به دور از طبیعت؛ بدین جهت برادران یوسف به پدر می گویند:

"یَرتَع وَ یَلعَب؛

تایوسف در چمن و مراتع بگردد و بازی کند."

4- در حالی که برادران یوسف، بزرگ ترین و نابخشودنی ترین گناهان را مرتکب شده و به قول خودشان برادرشان را از روی غفلت به کشتن داده اند، بهترین و پیامبر پسندترین عذری که ارائه می کنند، اشتغال به ورزش و مسابقه ورزشی است و می گویند:

"یا اَبانا اِنّا ذَهَبتل نستَبِقُ وَ تَرَکنا یُوسفَ عِندَ مَتا عِنا فَاَ کَلَهُ الذّئبُ؛

ای پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم و یوسف را نزد اثات خود گذاردیم و گرگ او را خورد!"

و آن پیامبر هم به آنان خرده نمی گیرد که چرا به ورزش و مسابقه ورزشی پرداختید.

حضرت موسی علیه السلام جوانی نیرومند

در قرآن کریم، در باره حضرت موسی علیه السلام چنین می خوانیم:

"ولما بلغ اشده و استوی اتیناه حکما و علما و کذلک نجزی المحسنین؛

هنگامی که [موسی] نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم، و این گونه نیکوکاران را جزا می دهیم."

"اشد" از ماده شدت، به معنای نیرومند شدن است، و "استوی" از ماده استواء به معنای کمال خلقت و اعتدال آن است.

گویا یک نحو ارتباط بین سلامتی و نیرومندی جسمانی و یاد گرفتن حکمت و دانش وجود داشته باشد، و شنیده نشده که هیچ یک از پیامبران الهی- که تعداد آن ها در روایات اسلامی 124000 نفر ذکر شده است- ضعیف و یا ناقص الخلقه بوده باشند. در مورد جانشینان دوازده گانه پیامبر عظیم الشان اسلام نیز چنین است. به همین جهت است که در آیه مذکور فرمود: هنگامی که موسی نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم.

در ادامه این داستان می خوانیم که موسی علیه السلام از قصر فرعون – که در خارج شهر قرار داشت- خارج شده و وارد شهر می شود. به محض ورود به شهر، متوجه می شود یکی از پیروان او با یکی از مامورین فرعون – که می خواست از او بیگاری بکشد – درگیر شده و توان کافی برای دفاع از خویشتن را ندارد.

هنگامی که چشم شخص با ایمان به موسی علیه السلام می افتد (و با توجه به این که می دانست موسی مردی نیرومند و ورزیده است) از او یاری می طلبد.

"و دخل المدینه علی حسین غفلة من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوّه فاستغاثه الّذی من شیعته علی الّذی من عدوّه؛

[موسی] در موقعی که اهل شهر در غفلت بودند، وارد شهر شده، ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند؛ یکی از پیروان او بود و دیگری از دشمنانش. آن یکی که از پیروان او بود، از وی در برابر دشمنش تقاضای کمک کرد".

موسی که دارای روحیه دفاع از مظلوم در برابر ظالم بود، بلافاصله به کمک مظلوم شتافته، با ظالم درگیر می شود. او تنها با زدن یک مشت به سینه دشمن، او را از پای در می آورد.

نکته قابل توجه در این جا این است که حضرت موسی علیه السلام قدرت و توان خویش را در جهت دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم به کار می گیرد، همان گونه که شیرخدا، حضرت علی مرتضی علیه السلام بود و به فرزندان خویش وصیت فرمود:

"کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا؛

همواره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید."

آن گاه موسی به خاطر این قتل ناخواسته که انجام داده به درگاه خدا استغفار می کند.

پس از این که توبه اش پذیرفته می شود، به شکرانه این نعمت، با خدای خویش پیمان می بندد که هیچ گاه پشتیبان مجرمان نباشد؛ یعنی با فرعونیان همکاری نکند و در کنار ستمدیدگان باشد.

پس از این ماجرا، موسی علیه السلام مجبور می شود از آن شهر بگریزد. وسیله نقلیه در اختیار ندارد و از طرفی باید به سرعت از شهر خارج شود. پیاده به راه می افتد و آن قدر پیاده روی می کند که کفش هایش پاره می شوند. با پای برهنه و شکم گرسنه به راه ادامه می دهد و این راه پیمایی، هشت روز به طول می انجامد. وی برای رفع گرسنگی، از گیاهان بیابان و برگ درختان استفاده می کند.

کم کم دور نمای شهر "مدین" در افق نمایان شده و موجی از آرامش بر قلب او می نشیند. وقتی نزدیک شهر مدین می رسد، گروهی از چوپانان را می بیند که برای سیراب کردن چهار پایان خود، بر سر چاهی اجتماع کرده اند و پایین تر از آن ها دو زن را می بیند که کناری ایستاده و از گوسفندان خود مراقبت می کنند، اما به چاه نزدیک نمی شوند. وضع این دختران که بسیار متین و باعفت نیز به نظر می رسند و در گوشه ای ایستاده اند و به آن ها فرصت استفاده از آب داده نمی شود، توجه موسی علیه السلام را به خود جلب می کند؛ به سوی دختران رفته می پرسد:

کار شما چیست؟ چرا پیش نمی روید و گوسفندان خود را سیراب نمی کنید؟

می گویند: ما گوسفندان خود را سیراب نمی کنیم تا چوپانان همگی حیوانات خود را آب دهند و بروند و ما از باقیمانده آب استفاده کنیم.

موسی پیش رفته و چونانان را از سر چاه کنار زده و به آنان اعتراض می کند. وضع چاه به گونه ای بود که دارای یک سطل بزرگ بود که آن را چندین نفره از چاه بالا می کشیدند و شاید دختران جوان نیز که کناری ایستاده بودند، به همین خاطر بود که نمی توانستند خود از آن چاه، آب بکشند و می بایست از آبی که چوپانان دیگر بالا می کشیدند و اضافه می آمد استفاده می کردند. از این گذشته، سنگ بزرگی نیز بر سر چاه بود که چوپانان برای محافظت از چاه، آن را بر روی آن می گذاشتند و برداشتن آن مستلزم نیروی هفت تا ده نفر جوان نیرومند بود.

چوپانان که مطمئن بودند موسی علیه السلام به تنهایی نمی تواند از چاه آب بکشد، به کناری رفته و می گویند: بفرما، اگر می توانی آب بکش. موسی علیه السلام با این که به شدت خسته و گرسنه بود، پیش رفته و با قدرت کم نظیر خویش سنگ را به سویی پرتاب می نماید و سپس به تنهایی و با همان سطل بزرگ برای گوسفندان آن دو دختر جوان (که دختران حضرت شعیب پیامبر بودند) آب کشیده و گوسفندان آن ها را سیراب می نماید. آن گاه از شدت خستگی و گرسنگی در زیر سایه درختی به استراحت پرداخته و از خداوند طلب خیر می کند.

علامه طباطبایی می فرماید:

اکثر مفسران، این گفته موسی را که در دعای خود عرض کرد: "پروردگارا!

هر خیر و نیکی بر من فرستی، من به آن نیازمندم" چنین تفسیر کرده اند که از خداوند متعال مقداری غذا در خواست کرد تا گرسنگی خود را با آن درمان نماید؛ بنابر این بهتر است مراد و منظور موسی از آن چیزی که خداوند به او عطا فرموده را همان قوت و قدرت بدنی او بدانیم. همان قوتی که کارهای خداپسندانه ای همچون دفاع از آن مرد اسرائیلی، فرار از دست فرعون و سیراب نمودن گوسفندان حضرت شعیب را با آن انجام می داد. پس اظهار فقر به این قدرت بدنی که خدا به او عنایت فرموده، کنایه از اظهار فقر به آن غذایی است که بتواند به وسیله آن، قدرت بدنی خود را حفظ نماید.

در این هنگام، ناگهان یکی از آن دو دختر- در حالی که با نهایت حیا گام بر می داشت- به سراغ او آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را به تو بپردازد.

دختر پیشاپیش حرکت می کند و موسی از پی او روان می شود. در بین راه باد می وزید و لباس های دختر این سو و آن سو می رفت. موسی که خدا را در نظر داشته و دوست ندارد به ناموس دیگران- ولو با نگاه کردن- خیانت کند، به دختر می گوید: من از پیش حرکت می کنم و تو از پشت سر، راه را به من نشان بده. وقتی به خدمت حضرت شعیب علیه السلام می رسد، داستان خود را برای او تعریف می کند. آن گاه یکی از آن دو دختربه پدر پیشنهاد می کند که موسی را استخدام نماید و در ادامه، دلیل این

پیشنهاد و انتخاب را چنین بیان می کند:

"اِنَّ خَیرَ مَنِ ستَاجَرتَ القَوِیُّ الاَمینُ؛

همانا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی، آن کسی است که قوی و امین باشد."

می بینیم که در این جا قوی بودن به عنوان یک مزیت و امتیاز برای حضرت موسی علیه السلام به حساب آمده است. البته آن قوی بودنی که با امین بودن همراه باشد.

حضرت شعیب علیه السلام نیز با این پیشنهاد موافقت نموده، موسی علیه السلام را به استخدام خویش در آورده و یکی از دخترانش را نیز که "صفوره" نام داشت به ازدواج وی در می آورد.

نکته مهم دیگر این که، به طور معمول، انسان قوی و نیرومند بهتر می تواند امانت را حفظ نماید، و "امین بودن" با "قوی بودن" دارای ارتباط نزدیکی است؛ از این رو در آیه قرآن، دو کلمه "قوی" و "امین" در کنار یکدیگر به کار برده شده اند.

قوی بودن از نظر قرآن

با مطالعه قرآن کریم، متوجه می شویم که همیشه قوی بودن در قرآن به عنوان یک عامل مثبت و امتیاز، ارزیابی شده است. برای روشن شدن این مطلب، به برخی از آیات قرآنی در این باره اشاره می شود:

1- وقتی بنی اسرائیل انتخاب "طالوت" را از سوی پیامبرشان "اشموئیل" به عنوان رهبر، مورد انتقاد قرار می دهند، وی در پاسخ می گوید:

"اِنَّ اللهَ صطَفیهُ عَلَیکُم وَزادهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ؛

خداوند او را بر شما بر گزیده و قدرت علمی و جسمی وی را از شما افزون تر قرار داده است."

2- در باره لزوم تقویت بنیه رزمی و نظامی می فرماید:

وَعِدّوُا الَهُم مَا ستَطَعتُم مِن قُوُّة؛

در برابر آن ها [دشمنان] آن چه توانایی دارید از "نیرو" آماده سازید."

البته این "نیرو" تنها شامل نیروهای نظامی و رزمی نبوده، بلکه می تواند توانایی های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و خلاصه هر چیزی را که می تواند ما را در پیروزی بر دشمن یاری دهد، در برگیرد. حتی در برخی از روایات می خوانیم:

"مِنهُ الخِضابُ السُّوادُ؛

یکی از مصداق های "قوّه" در این آیه، موهای سفید را به وسیله رنگ، سیاه کردن است."

یعنی اسلام حتی رنگ موها را که به سرباز بزرگ سال، چهره جوان تری می دهد تا دشمن مرعوب گردد، از نظر دور نداشته است و این نشان می دهد که چه اندازه مفهوم "قوه" در آیه فوق وسیع است.

3- وقتی قرآن سرگذشت حضرت موسی علیه السلام را بیان می فرماید، او را مردی نیرومند و قوی معرفی می کند. در یک جا می فرماید:

"فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیِه؛

موسی تنها یک مشت به آن مرد زد و او در گذشت!"

و در جای دیگر می فرماید:

"یا اَبَتِ ستَاجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَنِ ستَاجَرت القَوِیُّ الاَمینُ؛

[دختر حضرت شعیب خطاب به وی گفت:] ای پدر! موسی را استخدام کن، همانا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی، کسی است که نیرومند و امین باشد."

4- هنگامی که حضرت هودعلیه السلام می خواهد یکی از نعمت های خدا بر قوم خود را برشمارد، می گوید:

"وَزادَکُم فِی الخَلقِ بَصطَة؛

و به جسم شما فزونی داد."

هم از آیات قرآنی و هم از تواریخ بر می آید که آنها مردمی درشت استخوان، قوی پیکر و نیرومند بودند. از قول آن ها می خوانیم:

"مَن آشَدُّ مِنّاقُوُّة؛

چه کسی از ما نیرومند تر است؟"

5- خداوند متعال در آیات متعدد، خود را "قوی" می نامد. در این جا به برخی از این آیات اشاره می نماییم:

"عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوی ذُومِرة فَاستَوی؛

(خدا) آن کسی که قدرت عظیمی دارد، او [پیامبر] را تعلیم داده است همان کس که توانایی فوق العاده و سلطه بر همه چیز دارد."

"اَنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمیعاً؛

تمامی قدرت و توانایی از آن خداوند است."

"اَوَلَم یَرَوا اَنَّ اللهَ الَّذی خَلَقَهُم هُوَ اَشَدُّ مِنهُم قُوَّة؛

آیا آنها ندانستند، خدا که آنها را خلق فرموده بسیار از آنان تواناتر است؟!"

"لاقُوَّةَ اِلا بِاللهِ؛

جز قدرت خدا قوّه ای نیست."

"اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُوالقُوُّةِ المَتین؛

همانا روزی بخشنده [خلق] تنها خداست که صاحب قوت و اقتداری سخت استوار است."

"اِنَّ اللهَ قَوِی ُّ شَدیدُ العِقابِ؛

همانا خداوند توانا و سخت کیفر است."

"اِنَّ رَبَّکَ هُوَ القَوِیُّ العزیزُ؛

همانا پروردگار تو مقتدر و پیروزمند است."

"کَتَبَ الله ُ لاَغلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی اِنَّ اللهَ قَوِیُّ عَزیزُ؛

خداوند نگاشته و حتم گردانیده که البته من و رسولانم [بردشمنان] غالب شویم که خدا توانا و پیروزمند است."

اگر قوی بودن، صفت خوبی نمی بود، هرگز خداوند، خود را به آن متّصف نمی فرمود.

منبع:

ورزش در اسلام ، حسین صبوری

احادیثی در مورد ورزش وسالمندان وسیگار

 

سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی سالمندان چیست؟

امیر المؤمنین علیٌّ علیه‏السلام :

اِرحَمْ مِن أهلِکَ الصَّغیرَ ووَقِّرْ مِنهُمُ الکَبیرَ .

امام على علیه‏السلام :

با کودکان خانواده‏ات مهربان باش و بزرگان خانواده‏ات را احترام گذار .

أمالی المفید : 222 / 1 منتخب میزان الحکمة : 232

احترام به مسلمان سالخورده چه کار بزرگی است؟

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

مِن إجلالِ اللّه إجلالُ ذی الشَّیبهِ المُسلم .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

احترام به مسلمان سالخورده ، احترام به خداوند است .

------------------------------------------------------

عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

إنَّ مِن إجلالِی تَوقِیرَ الشَّیخِ مِن اُمَّتی .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

احترام به سالخورده امّت من ، احترام نهادن به من است .

------------------------------------------------------

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

إنَّ مِن تَعظیمِ جَلالِ‏اللّه عز و جل کَرامَةَ ذی الشَّیبهِ ، وحامِلِ القُرآنِ ، والإمامِ العادِلِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

احترام نـهادن بـه ریـش سـفید و قـرآن دان و پیشواى دادگر ، بزرگداشت جلال و شکوه خداوند عز و جل است .

کنزالعمّال : 25507 منتخب میزان الحکمة : 384

با سالمندان چگونه رفتار کنیم؟

الإمامُ الصّادقُ علیه‏السلام :

عَظِّمُوا کِبارَکُم وصِلُوا أرحامَکُم .

امام صادق علیه‏السلام :

بزرگسالان خود را احترام کنید و صله ارحام به جاى آورید .

الکافی : 2 / 165 / 3 منتخب میزان الحکمة : 310

احترام نگذاشتن به سالمندان چه حکمی دارد؟

عنه علیه‏السلام :

لیسَ مِنّا مَن لَم یُوَقِّرْ کبیرَنا ویَرحَمْ صَغِیرَنا .

امام صادق علیه‏السلام :

از ما نیست کسى که به بزرگسالان ما حرمت ننهد وبا خردسالانمان مهربان نباشد .

 

 
ادامه مطلب ...

سلامت معنوی و روانی از دیدگاه پیامبر اعظم (ص) و معصومین (ع)

مقدمه:
بحث بهداشت معنوی یا همان بهداشت روان از دید گاه پیامبراعظم صلی الله علیه وآله و معصومین علیهم السلام جز و مهمترین مباحث اسلامی است که باید مورد بررسی قرار بگیرد. روان انسان از طرفی با رشد استعدادهای فطری و دور نگهداشتن خود از امراض نفسانی میتواند سعادت خود و جامعه را درب رداشته باشد و از طرفی با بی توجهی به استعدادهای فطری و ورود در رذائل نفسانی خود را از حیوانات هم پست تر کند.

برا ین اساس پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله فرمودند: "اِنّما بُعِثتُ لاُتِّمَ مَکارِم الاَخلاق" من برای تکمیل اخلاق پسندیده مبعوث شدم. (منتخب میزان الحکمه باب الخلق).

اخلاق پسندیده شامل تصحیح ارتباط بینشی و عملکردی انسان باخالق خود، بانفس خود و با اجتماع (شامل محیط خانوادگی، شغلی، علمی و...)می باشد.ومیدانیم که بسیاری ازاضطرابها و افسردگی ها و...ناشی ازعدم بینش صحیح و یا عمل نکردن به دستورات خداوندمتعال ومعصومین (ع)درارتباطات سه گانه مذ کورمی باشد.بنابراین با توجه به این که پیامبر اعظم(ص) و معصومین(ع) آگاهترین افراد به روان انسان هستند و راههای پیشگیری و درمان مشکلات روانی او را به بهترین وجه ممکن می دانند، کنکاش در فرمایشات آن بزرگواران الزامی می باشد.

اهداف:

1ـ مفهوم بهداشت روان
2ـ راهکارهای دستیابی به بهداشت روانی
3ـ روان درمانی اسلامی

روش تحقیق:
به روش کتابخانه ای ومطا لعه کتب روایی وکتب روانشناسی و... می باشد.

یافته های علمی:
مفهوم بهداشت و روان: همانا جلوگیری ازتماس با هرگونه عامل مختل کننده سلامت روان شامل عقاید ناصحیح (نسبت به خالق،خودشخص واجتماع)،ارتکاب گناهان،پیروی خواهشهای نفسانی ،کارهای لغوو...می با شد.همچنان که پیامبر اعظم(ص)فرمودند: "راحَهَ النَفسَ تَرَکَ مالاً یعنی"آرامش روان انسان درترک تمام کارهای لغو و بی معنی می باشد. (التفسیرالمعین ص392 )لفظ موصول «ما» دراین جامطلق است وهرچیزبی فایده راشامل می شود.اموری که انجام آن آرامش انسان رابهم خواهد زد. که موارد آن در تعریف بهداشت روانی ذکر شد.


راهکارهای دستیابی به بهداشت روان:

با توجه به تعریف بهداشت روان، راهکارهایی را که معصومین(ع) در ایمن ماندن ازامورمختل کننده سلامت روانی بیان فرموده اند ذکرمیکنیم.

1- تصحیح بینشی و عملکردی نسبت به خالق:
الف)تصحیح بینش وایمان به خداوندوصفات نیکوی او:

طبق روایات ایمان بعد ازاسلام است وتا وارد قلب نشوداثرات مثبت خود را ندارد. و نیزایمان قبل ازعمل صالح آمده است وبا توجه به اینکه ایمان امربینشی وقلبی است . بنا براین تا بینش وشناخت انسان درست نباشد،هرعمل صالحی اعم از نماز،روزه و...اثرات مثبت خود را ندارند.لذاهرچه انسان نسبت به خالق خودوصفات نیکوی اومثل رحمانیت ،رحیمیت ،رازقیت ،رئوفیت و...بیشتر مطا لعه وتفکروتعمق کند،شناخت وایمانش به او بیشترشده ودرکارهابه او بیشتراعتمادوتوکل کرده واو را حامی اصلی خود می بیند.بر همین اساس امام عسگری علیه السلام فرمودند:"لَیسَت العِبادَه کَثرَه الصّیامَ والصَّلاه وَاِنّما العِبادَه کَثرَهِ التّفَکر فی اَمرِالله"عبادت زیادی نماز و روزه نیست بلکه زیادی تفکر درباره خداوند است.(الحیاة جلد1ص 51 )

البته انسان شناخت کامل به خدای متعال پیدا نمی کند.اما هراندازه شناخت وباور قلبی داشته با شد به همان اندازه آرامش پیدا می کند. و نیز روایتی است از امام رضا(ع) که فرمودند:"إحسَن بِا للهِ الظِّنِ فَانِّ الله عَزَوَجَل یقوُل انا عِندَ حُسنَ ظَنِّ عبدی المؤُمِن بی إِن خَیرُ فَخَیرَوإن شَرُّ فَشَر)) ظن نیکو به خداوند داشته باشید. بدرستیکه خداوند در ظن نیکوی بنده مؤمن است. اگر ظن نیکو داشته باشد نیکی می بیند و اگر ظن خوب نداشته باشد خوبی نمی بیند(التفسیر المعین ص142 )


بنابراین اگر انسان به خداوند ظن نیکو داشته باشد واو را حامی و اقعی وحل کننده اصلی مشکلات خود بداند ،خداوند هم او را بیشتر مورد لطف و رحمت خود قرار میدهد ونیز تفکر در صفات خداوند مثل رئوفیت بسیار آرامش دهنده است،چرا که خداوند از مادر به انسان مهربان تراست. باتفکر دراین صفت دید او نسبت به بسیاری ازمشکلات زندگی مثبت میشود. چرا که مادرهیچ وقت برای فرزندش بدی وسختی نمی خواهد تاچه رسدبه خداوندمتعال که مهربانی اوقابل مقایسه با مادر نیست. پس مشکلات راامتحان الهی یا مصلحت می بیندودچار عدم تعادل روانی نمیشود.


ب)تصحیح عملکرد نسبت به خالق:

امام علی(ع):"اَلعلِم مَقروُنَ بِالعَمَل فَمَن عِلمُ عَمَل" علم وآگاهی به عمل نزدیک است پس هر کس علم دارد عمل میکند(تصنیف غررالحکم ص45).

اگرانسان دارای بینش صحیح شود به تبع آن دستورات خالق را بهتروبا نشاط ترانجام میدهد.وهرچه وظایف الهی را بیشتر انجام دهداز آرامش روانی بیشتری بر خوردار می شود.بنا براین بعد از بینش صحیح عمل صالح که همان انجام واجبات وترک محرمات است موردتا کید معصومین جهت سلامت روانی می با شد.


2- تصحیح بینشی و عملکردی نسبت به خود:

امام علی(ع):"مَعرِفَت النَّفس اِنفَعَ المَعارِف" شناخت خود بالاترین شناختها ست (الحیاة جلد 1 ص127)
شناخت نفس از راههای ذیل باعث آرامش وسلامت روانی میشود

1-امام علی (ع) : "هَلَکَ إِمرٌ وَ لَم یعرَفُ قَدرَه" کسی که اندازه خود را نداند هلاک میشود (الحیاةجلد ا ص127)

شناخت نفس انسان رامتوجه این حقیقت میکند که اندازه انسان فقط در حد بعد جسمانی نیست بلکه بعد روحانی ومعنوی هم دارد وهمانطور که اگر در بعد جسمی تغذیه مناسب نداشته باشد دچارضعف وبیماری جسمی شود در بعد روحانی هم اگر تغذیه معنوی صحیحی نداشته باشد دچار ضعف وبیماری روحی روانی میشود پس با شناخت نفس به تغذیه بعد معنوی خود پرداخته وبه سلامت روانی میرسد .

2- النبی (ص): "مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه" هرکسی خود رابشناسد به تحقیق خدای خود رامی شناسد.(الحیاة جلد1ص126)

اگر انسان در نفس خود دقت کند می بیند فقیر محض است. ودرتمام جنبه های زندگی نیازمند به خالق خود است وفقط درارتباط مستمرباخالق وانجام دستورات او به آرامش میرسد .

3- امام علی (ع): "مَن کَرمَت عَلَیهِ نَفسَهُ هانَت عَلیهِ شَهوَتَهُ" کسی که برای نفس خود ارزش قائل است خواهشهای نفسانی نزد اوبی اهمیت است .(تصنیف غررالحکم ص231)

کسی که به ارزشهای الهی و استعدادهای درونی خدادادی خود پی ببرد دست به هرکار پست و ذلت آوری نمی زند و با پیروی از میل های حیوانی کرامت خود را از بین نمی برد بلکه با عزت نفس زندگی کرده دورانهای مختلف اعتماد به نفس او بیشترمی شود. و همانطور که حضرت علی (ع) فرمودند اعتماد به نفس بزرگترین سرمایه است، با این سرمایه عظیم بسیاری از مشکلات او حل شد و در کارها موفقتر و به تبع آن به سلامت روانی مناسب خواهد رسید.

4- امام علی (ع): "نَظَرَ النَفسَ لِلنَفسِ العِنایه بِصَلاح النَّفس" محاسبه و دقت در حالات نفس باعث اصلاح عیوب نفس می شود. (الحیاةجلد1 ص127)


یکی از موارد مهم عدم تعادل روانی عادتهای زشت و رذیله های نفسانی است.اکر انسان در نفس وحالات خود دقت کند و به محاسبه آن بپردازد بتدریج به عیوب نفسانی خود واقف میشود و به درمان آنها میپردازد و اگر به این دقت نظر در نفس و یا بعبارتی محاسبه نفس ادامه دهد از پیشرفت بسیاری از عادتهای زشت و رذیله های نفسانی جلوگیری میکند.


3- تصحیح بینشی و عملکردی نسبت به اجتماع

الف) شناخت نسبت وظایف اصلی :هر کسی درشأن وپست مربوط به خود مانندمحیط خانواده،محیط شغلی،محیط علمی و....باید نسبت به وظایفش بخصوص واجبات ومحرمات آن کار شناخت داشته باشد وبه تبع آن شناخت به وظایفش عمل کند. چرا که بسیاری از اضطرابها ومشکلات روانی ناشی از ندانستن وظایف اصلی درهر کاری وبه تبع آن رعایت نکردن آنهاومبتلاشدن به عواقب سوءآن می باشد .

ب) خیردانستن وقایع :بعد از اینکه انسان بینش صحیح نسبت به وظایفش پیدا کرد وطبق آن عملکرد طبق روایات بینش مهم دیگری هم مطرح میشود که جلوگیری کننده از مشکلات روانی عدیده ای می باشد وآن این است که اگر انسان سعی کند طبق وظایف الهی عمل کند هر واقعه ای که پیش اید خیر او در آن می باشد مانند روایت ذیل که امام صادق علیه السلام فرمودند:

خدای متعال به موسی نبی عمران وحی کردکه ای موسی نبی عمران مخلوقی که نزدم دوست تر از بنده مؤمنم باشد ،نیافریدم و من او را مبتلابه آنچه برای اوخیر است میکنم و عافیت دهم به آنچه برا ی او خیر است ،آنچه شر است از او بگردانم برای آنچه بر او خیر است و من به آنچه بنده ام را اصلاح کند داناترم. پس باید بر بلایم صبر کند ونعمتهایم راشکر کند وبه قضائم راضی باشد تا او رادرزمره صدیقین نزد خود بنویسم زمانیکه به رضای من عمل کند واطاعت اوامر مرابکند .(اصول کافی جلد 3 ص99)

بنابراین باید این بینش دینی آرام کننده که بعداز انجام وظیفه هر آنچه بر انسان وارد شود خیر اوست مورد نظر انسان باشد وآنرادرخود رشد دهد.


روان درمانی اسلامی:

علل اختلالات روانی معمولاًچند فاکتوری است (سرشتی، محیطی، اُرگانیک ....) با این حال اختلال روانی به هر علتی که باشد روان درمانی اسلامی در موارد خفیف آن و نیز در موارد شدید همراه دارو به منظور کاهش دوره مصرف دارو و جلوگیری از تشدید بیماری مؤثر می باشد. در موارد ذکر شده (موارد خفیف و شدید) در هر فردی با توجه به نقص بینشی یا عملکردی آن فرد در هر کدام از ارتباطات سه گانه (نسبت به خالق ،خود شخص و اجتماع) به روان درمانی خاص او پرداخته می شود. تا توان بینشی وعملکردی او درآن قسمت افزایش بیابد. لازم به ذکر است که تصحیح بینشی از ارزش فوق العاده ای برخورداراست چرا که بینش انسان تصحیح عملکرد را بدنبال خواهد آورد .حال به چند روایت درتصحیح بینشی و عملکردی درارتباطات سه گانه اشاره میشود.

1- امام علی علیه السلام :«لادَلیلَ اَنجَحَ مِنَ العِلم» هیچ راهنمایی نجات دهنده تر از علم نیست (تصنیف غررالحکم ص42)


2- امام علی علیه السلام :«صَوابَ الرَای یؤمَنُ الزِّلََل» تصحیح بینش از مشکلات ولغزیدنها انسان رایمن میکند.(تصنیف غررالحکم ص58).این دو حدیث تاکید زیادی بر تصحیح بینش درسلامت روانی دارند.


3- النبی(ص) «جَلاءَ هذَا لقُلوُبِ ذِکرَ اللهِ وَتَلاوَهَ القُرآن» یاد خدا وتلاوت قرآن پاک کننده قلوب است .


4- امام علی (ع): دردعای کمیل میفرمایند: "یا مَن إِسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شَفاءٌ".


5- امام علی(ع): «إِنَّ تَقوَی اللهِ دَواءٌ قُلوُبِکُم وَصَلاحٌ فَسادَ صاوِرُکُم وَ طُهُور دَنس اَنفُسِکُم» (نهج البلاغه خطبه 195)این سه روایت ارتباط بینشی باخالق را داروی بیماریهای روح وروان میدانند.


6- امام علی (ع)«اَلهَوی اُسُّ المِحَن » هوای نفسانی ریشه غمهاست. (تصنیف غررالحکم ص306) این روایت اساس استرسها را عمل نکردن به وظایف الهی وطبق خواهشهای نفسانی عمل کردن میداند.


7- امام علی (ع): «نالَ الفَوزَ الاَکبَرُ مِن ظَفَر بِمَعرِفَه النَّفس» هر کس شناخت به نفس خود پیداکند به پیروزی بزرگ رسیده است.(الحیاةج1ص127)


روایاتی نیز داریم که درمان مشکلات روحی را بطور کلی در بردارد:

1-دعا کردن : النَبی(ص): إِدَفعوُا اَبوابِ البَلاءِ بِالدُّعا . درهای بلا را با دعا دفع کنید. (منتخب میزان الحکمةباب دعا)

2- استغفار: النبی(ص): مَن اَکثَرَ الاِستِغفارِ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِن کُلِ هَمٍ فرجاً وَ مِن کُلٍ ضیقٍ مَخرَجاً وَ رِزقَهُ مِن حَیثِ لایحتَسِب. کسی که استغفار زیاد میکند خداوند همه مشکلات و غم و غصه های او را برطرف میکند و از جایی که نمی داند به او رزق میدهد. (منتخب میزان الحکمة باب استغفار)


و روایات فراوان دیگری نیز در مورد اهمیت توسل، احترام به والدین، نماز اول وقت، صبر، صدقه، گناه نکردن و.....داریم که زمینه های مساعدی جهت رفع مشکلات جسمی و روحی میباشند .


نتیجه:

بهداشت روان درهر مرتبه ای از آن مورد تاکید معصومین علیهم السلام می باشد. وهرکاری که بر خلاف فطرت واساس معنوی انسان باشد مختل کننده بهداشت روانی انسان می دانند که این موارد شامل عدم بینش صحیح (نسبت به خالق ،نفس واجتماع ) و نقص عملکرد،گناهان،هواهای نفسانی،کارهای لغو و...میباشد.ومهمترین عامل جلوگیری کننده از اختلالات روانی رااصلاح بینشی و شناختی نسبت به خالق، نسبت به نفس و اجتماع میدانند. در روان درمانی اسلامی هم باتوجه به نقص بینشی و عملکردی هر فرد در ارتباطات سه گانه به تصحیح آن پرداخته میشود.

منابع و مآخذ:

1- نهج البلاغه، مترجم :سیدجعفر شهیدی، انتشارات علمی وفرهنگی
2- تحریری شیخ محمود، سیمای مخبتین ، انتشارات مشکوة 1379
3- حکیمی محمدرضاومحمدوعلی، الحیاه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
4- حسین زاده احمدرضا ، شهد بندگی، مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما1384
5- درایتی مصطفی وحسین، تصنیف غررالحکم ودرالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی1378
6- شاملوسعید، روانشناسی بالینی، انتشارات رشد 1370
7- فرید تنکابنی مرتضی، الحدیث 3، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1365
8- کلینی رازی محمد بن یعقوب، اصول کافی، دفترنشرفرهنگ اهل بیت علیهم السلام
9- محمدی ری شهری محمد، مقدمه ای بر شناخت خدا، انتشارات یاسر1361
10- محمدی ری شهری محمد، منتخب میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث 1381
11- هویدی محمد، التفسیر المعین، انتشارات ذوی القربی 1384

اسرار بیولوژیکی اوقات عبادات بخصوص نماز

با توجه به نکات تأکید شده علمی وروانی بحث مختصری حول ارتباط نماز و سلامتی مطرح می گردد:
1- امروز ثابت گردیده است که وضعیت بیولوژیکی پستانداران و همچنین انسان به پدیده های بزرگ کیهانی نظیر پدیده شب و روز،میدان مغناطیسی و سایر عوامل فیزیکی بستگی تام دارد. آنچه که به بطور اخص کشف گردیده است وجود ساعت بیولوژیک می باشد که توسط روشنایی و تاریکی تنظیم می گردد.

عملکرد این ساعت از طریق سیستم هورمونی و عصبی بر فیزیولوژی کلیه سلول های بدن مؤثر است. همانطور که ساعت ها ی معمولی گاهی تند، تند کار می کنند واحتیاج به تنظیم دارند ساعت بیولوژیک بدن نیز در مقطع 1- تبدیل روشنایی به تاریکی، 2- اوج روشنایی، 3- اوج تاریکی وبالعکس، خود را تنظیم می نماید.چنانچه این ساعت بیولوژی تنظیم نشود، ترشح هورمون ها ومواد محرک وتضعیف کننده نورونها (سلولهای عصبی ) مختل گردیده و بالطبع آثار این اختلال کلیه سلولهای بدن را تحت تأثیر قرار می دهد.

بنابراین ساعت بیولوژیکی در زمان های: 1- طلوع فجر و طلوع آفتاب، 2- فاصله طلوع آفتاب و ظهر، 3- فاصله بین ظهر و غروب آفتاب، 4- حد فاصل بین غروب آفتاب و نیمه شب، 5- حد فاصل نیمه شب وطلوع فجر، بر فعالیت کلیه سلولهای بدن تأثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد.

2- مطالعات روان تنی (سیکوسوماتیک) نیزنشان داده است که آرامش روانی نیز در تنظیم این ساعت مؤثر است و همچنین عدم تعادل فیزیولوژیک میتواند موجب شدت و ضعف وضعیت روانی گردد.

3- مطالعات روان شناسی بر روی افرادی که با معرفت و اراده خاص می توانند جریانات روانی خود را تحت کنترل درآورند نیز از بدیهیات به شمار می رود.

4- حالت یاس وافسردگی در مقطع تبدیل نور به تاریکی یا تاریکی به نور شایع تر است و حالت امیدواری و سرخوشی در اوج شدت نور واوج شدت تاریکی شایع تر است.

5- رویاهای کاذب وکابوس مانند، نیز در مقطع تبدیل تاریکی به روشنی شایع تر است واین کابوس ها از طریق اختلال در تعادل روانی می تواند به اختلال در ساعت بیولوژیک منجر گردند و امکان کابوسها در اوج شدت نور وتاریکی کمتر اتفاق می افتد.

6- حالت یاس و افسردگی منجر به خوف و حزن می گردد وحالت امیدواری وسرخوشی موجب غرور درانسان می گردد.

7- از نظر اخلاقی عرفانی نیز ثابت گردیده است که خوف و حزن زیاد ناشی از درک ناقصی است که در انسان وجود دارد و این حالت نقص درمقطع تبدیل نور به تاریکی شدت می یابد سر خوشی ناشی از درک، عدم نقص می باشد ودر اوج تاریکی وروشنایی شدت می یابد.

8- در قرآن آمده است که در مقاطع تبدیل نور به تاریکی و بالعکس که هنگام صبح وغروب اتفاق می افتد با ذکر سُبحان ا... برای خود آرامش ایجاد کنید. یعنی بدانید که تنها خداوند منزه است و کلیه موجودات امکانی ناقص اند تا بدین وسیله درک نقص در شما ایجاد یاس وافسردگی ننماید و در اوج نور و تاریکی با ذکر الحَمدُا... ازغرور خود بکاهید. چون تنها خداوند سزاوار ستایش است وموجود امکانی نباید به خود مغرور گردد.

در اینجا بدنیست به روایاتی اشاره شود که به طور کلی خواب در خلال طلوع فجر تا طلوع آفتاب و همچنین در محدوده غروب آفتاب تا مغرب شرعی را مکروه دانسته است.
از حضرت باقر (ع ) مرویست که خواب در این دو زمان بسیار شوم است. به همین دلیل سفارش شده است که در این دو زمان باید بیدار، آگاه و با اراده بود.

معروف است که دراین دوزمان ابلیس وسوسه های خود را آغاز می کند وبرای افرادی که درخواب هستند نیز اغلب ثابت شده است که خوابهای کابوس مانند دراین دوزمان اتفاق می افتد که می تواند به بی نظمی ساعت بیولوژیکی کمک کند. لذا سفارش شده است که شخص باذکر حق ودعا آرامش خود را حفظ نماید.

2) نیت: یعنی اراده کردن با آگاهی کامل برای انجام یا اجتناب از کاری دراینجا لازم است نکاتی درباره لذت یادآوری شود تا معنی و مفهوم نیت که عمل ارادی است روشن شود. انسان دارای سه هویت بیولوژیکی، عاطفی ادراکی، معرفتی ارادی می باشد. برای هر کدام از این هویتها به جهت رشد آنها لذتهایی تعبیر شده است. البته چون این هویتها تفکیک پذیر نیستند لذت آنها همدیگر را می توانند تقویت کنند. درانجام روزه دقیقاً سه نوع ملحوظ شده است.

1- لذت بیولوژیکی ناشی از خوردن و آشامیدن، البته شاید موضوع اندکی متناقض به نظر برسد. ولی اگر دقیقاً توجه کنیم لذت خوردن و آشامیدن بعد از یک دوره اجتناب از خوردن و آشامیدن بیشتر است. لذا لذتی که در هنگام افطار به دست می اید قابل مقایسه با مواقع دیگر نمی باشد.

2- لذت اراده: یکی از لذات انسان آن است که در اثر اراده به دست می اید که اغلب تجربه کرده ایم به قول سعدی: اگر لذت ترک لذت بدانی دگر لذت جسم لذت نخوانی زیرا شخصی که اراده می کند برای مدتی لذات موقت خود را متوقف گرداند لذت می برد. (ترک لذ ت جنسی، ادراکی و غیره

3-لذت معرفتی: لذتی است که به شخص دست می دهد. ناشی از آن است که رضایت حق را کسب نموده وکسانی که دارای معرفت می باشند (لذت قرب فرایض وقرب نوافل ) چه لذت عظیم وپایداری را دارا می باشند. بنابراین روزه دار ضمن بیدار بودن با آگاهی واراده عمل کردن قبل ازطلوع فجر (لذت خوردن سحری، لذت اراده برای نخوردن بعد از آن، لذت جلب رضایت باریتعالی) (خوردن سحری به مقدار کم مستحب است). این آرامش ولذت قبل از طلوع فجر وهمچنین آمادگی برای نماز واجب ودعای تعقیب آنها در بین الطلوعین ساعت بیولوژیکی را به خوبی تنظیم می نماید. درهنگام مغرب نیز لذت افطار لذت فریضه نماز (ارادی) + لذت گوش به فرمان حق برای شکستن روزه. همانطور که خودداری از مبطلات درطول روز واجب بوده، شکستن روزه نیز چه درزمان مغرب وچه بعد ازپایان یک ماه روزه داری واجب است. علاوه بر اجتناب ازخوردن و آشامیدن رعایت بقیه عواملی که به عنوان مبطلات روزه می باشند همگی منجر به آرامش روانی می گردد. به عبارت دیگر اگر روزه ای حقیقی باشد کلیه امورات مخل آرامش روانی باید با اراده (لذت اراده) ‌مهار گردند. دروغ، غیبت، تهمت، لذا مشخص گردید که روزه عامل ایجاد ثبات روانی و بالطبع اثرات آن ازطریق ساعت بیولوژیک بر بدن آشکار گردید.

Fasting
Psychoendocrinoimmunology
(SYNEI)

بحث اثرات روزه بر محور Psychoendocrinoimmunology د رسه بخش شرح داده می شود :
1-ویژگی ها ی روزه داری، سلامتی و توجه به نکات فقهی آن
2-گزینه هایی ازپیشرفت ها که در زمینه(SYNEI) حاصل شده است .
3-تلفیق دوبحث فوق ونتیجه گیری

نکات فقهی روزه داری اسلامی
1-تعریف :روزه آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند عالم ازاذان صبح تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می کند خودداری نمایند .

2-نیت :یعنی داشتن اراده بر اینکه برای رضایت خداوند ازاذان صبح تا مغرب به اعمالی که روزه را باطل می کند دست نزند. نکاتی که دراین مورد لازم است به آنها توجه شود :

3- مقید کردن اجتناب از مواردی که روزه را باطل می کند در محدوده روز که البته بر اساس مبانی فقهی ما از طلوع فجر (صبح صادق ) که فاصله ای حداقل در حدود 5/1ساعت قبل ازطلوع آفتاب و مغرب 15دقیقه بعد از غروب آفتاب می باشد .لازم به یادآوری است که رعایت محدوده دقیق زمان در عبادات دیگر نظیر نماز یومیه وحج تمتع (وقوف در عرفات از ظهر تا غروب وقوف د رمشعر از غروب تا اذان صبح وشروع وقوف در منی از طلوع آفتاب) الزامی است .راز رعایت زمان در ارتباط با فیزیولوژی بدن انسان به واسطه وجود ساعت بیولوژیکی بدن است .محل این ساعت احتمالاً مجموعه ای از سلولهاست که در ناحیه تالاموس و هیپوتالاموس می باشد .این ساعت دقیقاً باطلوع خورشید وغروب آن کار خود را تنظیم می کند که به نظر می رسد نور از طریق مختلف پیام خود را به ساعت می رساند .حساسیت ساعت به نور وتاریکی منجر به افزایش و یا کاهش ترشح هورمون های محرک ACTH غده هیپوفیز ACTH ومسئول کنتر ل وتنظیم هورمون ها ی استروئید است که نقش مهمی در متابولیسم مواد اساسی بدن نظیر گلوکز ،سدیم ،پتاسیم و آب دارند می باشد همان طور که ساعتهای معمولی ممکن است تند و یا کند کار کنند و هر از گاهی احتیاج به تنظیم دارند ساعت بیولوژیکی نیز در اثر عدم تعادل های فیزیولوژیکی مختلف از تنظیم خارج می شود لازم است که تنظیم گردد که تنظیم در طلوع آفتاب انجام می شود به اثبات رسیده است لذا اگر در هنگام طلوع وغروب آفتاب انسان درحالت بیداری باشد و همچنین به طور آگاهانه وارادی آرامش روانی خود را حفظ نماید تنظیم ساعت که اثرات در تنظیم اغلب فعل و انفعالات بیولوژیکی دارند سریع تر وبهتر انجام می شود لازم به یاد آوری است اثرات مفید آرامش روانی می بایست قبل از طلوع وغروب آفتاب می باشد تا زمانی که خورشید طلوع می کند ویا تار یکی کامل حکم فرما می شود فرصت کافی وجود داشته باشد بنابراین بیدار بودن آگاه وبا اراده بودن از نکات کلید ی تنظیم ساعت بیولوژیک و تنظیم کلیه فعل و انفعالات فیزیولوژیکی مهم بدن می باشد .مثال نمیتوان تغییرات بیولوژیکی و آزمایشگاهی که به اصطلاح بعد از Fasting حتی به شکل اسلامی آن است معادل تغییرات بیولوژیکی روزه داری حقیقی به حساب آورد .

4- مسئله فلسفه روزه که یک عمل عبادی است همانند اعمال عبادی دیگر ر سیدن به لذات و آرامش های روانی این دنیا و همچنین بهره مندی از لذات اخروی آن وبالاتر از آن لذت قرب حقیقی به او که همان لذت بقاء بعد از فنا می باشد .به همین دلیل روزه بعد از نماز مقدمه فنا را تشکیل می دهد واغلب بر نهی استوار است تا ایجاب .

5- نکته پایانی ومهم اینکه همانطور که لذت و آرامش در فیزیولوژی بر اساس عم آواسازی یا تعادل تعر یف شده است انجام کلیه عبادات نیز بر همین اساس فطری وتعادلی می باشد .یعنی همانطور که حضرت حق سفره خود را که عبارت است از اراده کردن موقت برای اجتناب از خوردن و آشامیدن و ... درماه رمضان گسترده است وواجب گردانیده که انسان به قرب برسد افطار را نیز واجب نموده است . این نوشتار رابا شعری از خواجه شیراز به پایان می برم:

نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور ونه ماه پارسا می باش

می پرستی همان روزه داری سه ماه (منظور دو ماه روزه مستحبی رجب و شعبان و یک ماه روزه واجب رمضان) و نه ماه دیگر سال پارسا بودن
چوپیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا می باش

گرت هواست که چون جم به سر غیب رسی
بیا وهمدم جام جهان نما می باش

مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان آشنامی باش

ادامه مطلب ...

پیشگیرى از افسردگى با نماز صبح

پیشگیرى از افسردگى با نماز صبح


افسردگى (DEPRESSION) حالتى احساسى است که مشخصه‏اش اندوه، بى‏احساسى (APATHY) ، بدبینى (PESSIMISM) و احساس تنهایى است. این بیمارى که امروزه از شیوع بالایى در میان مراجعه کنندگان به کلینیک‏هاى روانپزشکى برخوردار است، داراى تظاهرات متنوع و زیادى بوده که از مهمترین آنها مى‏توان به اختلالات خواب اشاره نمود. تحقیقات نشان مى‏دهد 75 درصد از بیماران افسرده مشکلى در خواب (چه به صورت بى خوابى و چه پرخوابى) دارند و همچنین علایم این بیماران در هنگام صبح تشدید مى‏شود. نکته جالب و قابل توجه و مورد بحث ما این است که در این بیماران چگالى (REM حرکت‏ سریع چشم) در نیمه اول خواب و همچنین کل زمان REM افزایش یافته و فاصله میان به خواب رفتن تا شروع اولین دوره REM یعنى ( LATENCY - REM) کم شده و مرحله 4 خواب نیز کاهش مى‏یابد. (1)

پس به عبارت ساده‏تر مى‏توان گفت، افراد افسرده زمان بیشترى را در مرحله خواب REM به سر مى‏برند. یعنى به میزان بیشترى نسبت ‏به سایرین خواب مى‏بینند.

یک روش درمانى جدید براى بیماران افسرده، بیدار نگه داشتن آن‏ها براى کاهش میزان REM است، که بهترین شکل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح که مورد تاکید قرآن و همچنین بسیارى از روایات بوده، سبب کاهش قابل توجه میزان خواب REM در اشخاص مى‏شود. زیرا شخص نمازگزار که خود را ملزم به اقامه نماز صبح مى‏داند و باید صبحگاه بیدار شود، پس در حقیقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از REM را مى‏گیرد. از این جهت ‏بیدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهایى مى‏تواند یک عامل مهم بدون عارضه در پیشگیرى از افسردگى مطرح باشد که بر تمام روش‌هاى درمانى دارویى و غیر دارویى ارجح است، چرا که پیشگیرى بر درمان مقدم است .

حال ببینیم، این موضوع چه ارتباطى با نماز صبح دارد، یعنى نماز صبح چه اثر درمانى مى‏تواند در این بیماران داشته باشد؟

به طور متوسط 20 - 15 دقیقه طول مى‏کشد تا یک فرد معمولى به خواب رود. پس در عرض 45 دقیقه وارد مراحل 3 و 4 خواب شده که این مراحل عمیقترین مراحل خواب‏اند. یعنى بیشترین تحریک براى بیدار کردن فرد در این مراحل لازم است. حدود 45 دقیقه پس از مرحله ‏4 است که نخستین دوره حرکات سریع چشم (REM) فرا مى‏رسد. هر چه از شب مى‏گذرد، دوره‏هاى REM طولانى‏تر و مراحل 3 و 4 کوتاه‏تر مى‏شود. بنابراین در اواخر شب، خواب شخص سبک‏تر شده و رؤیاى بیشترى مى‏بیند (یعنى خواب REM اش بیشتر مى‏شود). پس قسمت اعظم خواب REM در ساعات نزدیک صبح به وقوع مى‏پیوندد. و از طرفى دیدیم که یکى از مشکلات مهم بیماران افسرده، افزایش یافتن طول خواب REM و خواب دیدن زیاد است. از این جهت ‏یک مبناى مهم در تولید داروهاى ضد افسردگى ایجاد داروهایى است که کاهش دهنده مرحله REM خواب باشند (از جمله داروهاى ضد افسردگى سه حلقه‏اى) .

لازم به ذکر است آثار روحى و روانى ایمان به خدا و اقامه نماز بسیار زیاد است و نکات علمى بسیار شگرفى در اسرار سحر که مورد تاکید فراوان اسلام نیز بوده، نهفته است که انسان با دانستن آنها از تمام وجود زمزمه مى‏کند.

علاوه بر این یک روش درمانى جدید براى بیماران افسرده، بیدار نگه داشتن آن‏ها براى کاهش میزان REM است، که بهترین شکل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح که مورد تاکید قرآن و همچنین بسیارى از روایات بوده، سبب کاهش قابل توجه میزان خواب REM در اشخاص مى‏شود. زیرا شخص نمازگزار که خود را ملزم به اقامه نماز صبح مى‏داند و باید صبحگاه بیدار شود، پس در حقیقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از REM را مى‏گیرد. از این جهت ‏بیدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهایى مى‏تواند یک عامل مهم بدون عارضه در پیشگیرى از افسردگى مطرح باشد که بر تمام روش‌هاى درمانى دارویى و غیر دارویى ارجح است، چرا که پیشگیرى بر درمان مقدم است .

لازم به ذکر است آثار روحى و روانى ایمان به خدا و اقامه نماز بسیار زیاد است و نکات علمى بسیار شگرفى در اسرار سحر که مورد تاکید فراوان اسلام نیز بوده، نهفته است که انسان با دانستن آنها از تمام وجود زمزمه مى‏کند؛

"اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق الیل و قرءان الفجر ان قرءان الفجر کان مشهودا (3) ؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپا دار و (نیز) نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره (مقرون با) حضور (فرشتگان) است .


پى‏نوشت:

1 . روانپزشکى بالینى کاپلان، ترجمه دکتر مرسده سمیعى و دکتر حسن رفیعى، ص‏152 .

2 . 40 نکته پزشکى پیرامون نماز، دکتر مجید ملک محمدى، ص‏3 .

3 . الاسراء (17): 78 .

منبع: مجله پرسمان، شماره 15 .

ادامه مطلب ...

تأثیر نماز بر بهداشت خواب

تأثیر نماز بر بهداشت خواب

نماز خواندن

مطالبی که در مورد فواید علمی نماز گفته می شود، همگی دربرگیرنده بعد کوچکی از ابعاد متعدد نماز است و پرداختن به فواید دنیوی و مزایای مادی نماز، هرگز نباید انسان را از توجه به دریاهای نور و معنویت همراه با نماز، غافل کند و بر این اساس باید مراقب بود که توجه به مزایای پزشکی نماز و این قبیل مقولات، تنها به عنوان تأییدات علمی و دنیایی بر این عبودیت محض شود و خدای نکرده، حدود فواید و مزایای این فرضیه نورانی، در حد خاک و دنیا باقی نماند و حکایت آن گروه گمراه که نماز را به یک نوع ورزش سوئیسی تشبیه کرده بودند و دل خوش داشتند که فلسفه نماز را دریافته اند، نشود.

هر انسان طبیعی در حدود 3/1 عمر خود را در خواب به سر می برد و تأثیر خواب بر روان و جسم انسان از دانسته های مسلم علم پزشکی است. به طوری که امروزه تغییرات خواب انسان از پیش آگهی های مهم و قابل توجه در زمینه ابتلا به بیماری ها، به حساب می آید.

به عنوان مثال، در اشخاص مبتلا به افسردگی، میزان خواب به نحو چشمگیری افزایش و یا به ندرت کاهش پیدا می کند. تغییرات خواب انسان در بیماری های جسمی نیز بسیار چشمگیر است، به خصوص اگر تأثیر ناراحتی های روان انسان بر جسم او را در نظر داشته باشیم و به یاد آوریم که بیش از 60 درصد مراجعه کنندگان به بیمارستان های عمومی، در واقع از یک مشکل روانی رنج می برند.

به این ترتیب ایجاد بهداشت خواب، در واقع یک رکن مهم بهداشت روانی و جسمی به حساب می آید و هر عاملی که در تنظیم بهداشت خواب مؤثر باشد، پیشگیری کننده و حتی درمانگر بسیاری از بیماری های جسمی و روانی است.

امروزه نخستین اصلی که در ایجاد بهداشت خواب، توسط جدیدترین منابع علمی دنیا توصیه می شود "بیدار شدن هر صبح سر یک موقع مشخص از خواب است".

یک نگاه کلی به جدول اوقات شرعی نشان می دهد، که وقت نماز صبح، در تمام طول سال، با در نظر گرفتن تغییرات ناشی از حرکات وضعی و انتقالی زمین، زمان ثابتی است و اقامه کننده نماز صبح، با برخاستن پس از اذان، در واقع اساسی ترین گام را در جهت رعایت بهداشت خواب و در نتیجه آن، سلامت بدنی و تعادل روانی برداشته است .

در این مورد در شماره های بعدی باز هم سخن خواهیم داشت.