کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health
کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health

اعتیاد اینترنتی: دلایل و انگیزه ها

اعتیاد اینترنتی: دلایل و انگیزه ها       

در این مقاله سعی بر آن است تا به بررسی یکی از آسیب‌های ناشی از فضای مجازی پرداخته شود. بی شک قدم گذاردن در دنیای مجازی بی‌خطر نبوده و پیامدهایی را برای فرد کاربر به همراه دارد.          

در این مقاله سعی بر آن است تا به بررسی یکی از آسیب‌های ناشی از فضای مجازی پرداخته شود. بی شک قدم گذاردن در دنیای مجازی بی‌خطر نبوده و پیامدهایی را برای فرد کاربر به همراه دارد. اعتیاد به اینترنت یکی از این آسیب‌هاست که در این مقاله سعی خواهد شد از منظر دو نگرش علوم ارتباطی و روان شناسی به تبیین آن پرداخته شود. اعتیاد با یک نیاز آغاز می شود، بی شک اعتیاد اینترنتی نیز در پی تامین بیش ازحد یک یا چندین نیاز برای فرد کاربر به وجود می آید و مسئله اصلی این مقاله نیز، بررسی این نیازهاست. بر این اساس سعی شده است با در نظرگرفتن هرم نیازهای مازلو که نیازهای بنیادین بشر را طبقه بندی کرده است به تبیین این اعتیاد پرداخته شود. هم چنین ازمنظر نظریه استفاده و خشنودی که استفاده از رسانه ها را بر مبنای تامین نیازی در مخاطب می داند و معتقد است این مخاطبان هستند که برای تامین نیازهای موجود در زندگی شان به سمت رسانه ای می روند و براساس رویکرد رفتارگرا که معتقد است به هر میزان که این خشنودی به دست آمده برای آنها بیشتر باشد و پاداش بیشتری را در انجام این عمل کسب کنند، کشش آنها نیز به سمت رسانه افزایش خواهد یافت، سعی شده به واکاوی این مسئله پرداخته شود. آن چه در پایان این مقاله بدان دست می یابیم این است که اینترنت به عنوان رسانه ای قوی و تکنولوژی چند رسانه ای، اکثر نیازهای بنیادین بشر را تأمین می‌کند و همین مسأله موجب کشش آنها برای تامین نیازهایشان به دنیای مجازی است تا حدی که این وابستگی تبدیل به اعتیاد آنها به این محیط می شود.

 

مقدمه

 

استفاده از فن آوری و تکنولوژی‌های نوین یکی از جلوه های آشکار دنیای پیش روست. اینترنت نیز به عنوان یکی از ابعاد نوپای این فن آوری های جدید جهان معاصر، نقش به سزایی درتغییر و تحول زندگی افراد جامعه دارد.

اینترنت توانسته با ورود خود به سرعت به یکی ازابزار لازم زندگی تبدیل شود. تا جایی که حذف آن از امور روزمره زندگی امری اجتناب ناپذیراست. این تغییر را می توان با اختراع تلفن دراوایل قرن بیستم و تلویزیون دردهه پنجاه مقایسه کرد. اینترنت بشارتگر کم کردن فاصله ها وگسترش روابط میان آدمیان شده است. تکنولوژی های نوین ارتباطی که امکان همزمان و نامحدود افراد را فارغ از مکان قرارگیری آنان درجهان جدید فراهم ساخته است، عامل تولدجهان جدیدی است که با عنوان "جهان مجازی" (Virtual World) معرفی شده است. جهان مجازی برخلاف جهان واقعی امکانات بی شماری چون سهولت دسترسی، بیست و چهار ساعته بودن، سادگی کار، هزینه پایین، گم نام ماندن کاربران درآن وسایر موارد را داراست. ازطریق این جهان دوم می توان به آسانی به تجارت پرداخت، خریدکرد، آموخت، به منابع اطلاعاتی وسیع دست یافت، از تازه ترین اخبارمطلع گردید، سرگرم شد، به راحتی ودرعرض چند دقیقه با یک کشوردریک قاره دیگر ارتباط برقرارکرد، هویت جدیدی یافت و در نهایت یک زندگی دوباره و نو یافت. بودن در فضای مجازی اینترنت به کاربران فرصت های بی شماری می دهد و به هراندازه که این فرصت ها و خشنودی های ناشی از استفاده اینترنت افزایش یابد، کاربران بیشتربه سمت این پدیده نوین سوق خواهند یافت.

 

علی رغم تمام ویژگی های برتری که اینترنت دارد، با این حال نگرانی های جدیدی درخصوص استفاده از آن و تاثیراتی که این تکنولوژی بر جسم و روح و روان انسان می گذارد وجود دارد. کاربران در پی استفاده روزافزون از اینترنت وزندگی در فضای مجازی به مدت طولانی، نوعی وابستگی کاذب نیز به آن می یابند که دیگر رهایی ازآن امری دشواراست. درواقع همین وابستگی افراط آمیزموضوع اصلی این مقاله است. اعتیاد به اینترنت که نوعی وابستگی بیش از اندازه وغیر معمول به آن است، دلایلی دارد که دراین مقاله سعی خواهد شد از منظر علوم ارتباطات و روان شناسی بررسی شود. در این نوشته هدف این است که از منظررویکرد ارتباطی استفاده وخشنودی و رویکرد روان شناسی رفتار گرا دلایل و انگیزه های این اعتیاد را واکاوی شود. این مقاله ضمن ارایه تعاریفی از شبکه جهانی اینترنت، اعتیاد، معتاد اینترنتی، بررسی نیازهای اولیه بر اساس هرم مازلو، بررسی رویکرد استفاده و خشنودی ورویکرد رفتارگرا، درپاسخ به این سوال اساسی است، اینکه کاربران اینترنتی کدام نیازهای خود را ازطریق استفاده از اینترنت تامین می کنند که ترک این محیط برای آنها مشکل می شود و عنوان معتاد اینترنتی رابه خود می گیرند.

ادامه مطلب ...

افسردگی و هراس از دیدگاه قرآن

امروزه افسردگی یکی از رایج‌ترین و نیز جدی‌ترین اختلالات مرتبط با سلامت ذهن است که بشر با آن دست به گریبان است. اما با وجود این،امروزه ما قادر هستیم این بیماری را که به ام‌ المرض معروف است، خیلی موثرتر از سابق درمان کنیم. افسردگی نوعی غم و اندوه و کاهش بیش از حد شادمانی به خاطر موضوعی است. پس افسردگی یک اختلال خلقی است که به وسیله تغییرات وسیعی در احساس ، نگرش و اعتقاداتی که شخص از خود و جهان دارد مشخص می‌شود. به طور کلی هر فردی ممکن است گاهی بعد از یک شکست یا زیان، احساس حزن و اندوه کند یا اینکه احساس کند انرژی بسیار پایینی دارد اما برای افرادی که از دیدگاه روانشناسی به آنها افسرده اطلاق می‌شود این حالت ناراحتی و یا بی‌علاقگی که زندگی عادی دارند پیش می‌آید. افراد در هر سنی و با هر شغل و از هر نژادی ممکن است مبتلا به افسردگی شوند. تخمین زده شده که سالانه در حدود 20 میلیون نفر از بالغین در ایالات متحده از افسرگی رنج می‌برند و اینکه 25 درصد از زنان و 12 درصد از مردان در آنجا یک دوره شدید افسردگی را در طول مدت زندگی خود تجربه کرده‌اند.به طور کلی انسان در حالت طبیعی باید ‌از موقعیت‌های خاص برای پیشرفت از نظر علمی، اخلاقی، اجتماعی و روانی استفاده کند. گاهی بعضی از افراد نسبت به این موفقیت‌ها بی‌تفاوت هستند، تحرک ندارند و آن مسیری را که لازم است برنمی‌گزینند. چرا انسان چنین می‌شود؟ چرا درانسان عامل ایستایی رشد می‌کند و شخص را از حرکت بازمی‌دارد؟ این عدم تحرک در وجود هر شخص علل و عوامل و راه درمان دارد که در این مطلب می‌خواهیم از دیدگاه قرآن، آن را مورد بررسی قرار دهیم. قرآن کریم علل و عوامل زیادی از جمله: ترس از شکست، ترس از دست دادن والدین، بی ‌حوصلگی، شتاب‌ زدگی، حسادت، کم طاقتی و کم حوصلگی، احساس گناه، بیماری‌های مزمن و ... را موجب افسردگی می‌داند و برای هر کدام یک از عوامل آیات زیادی در قرآن آمده است. مثلاً در مورد کم طاقتی و کم حوصلگی در سوره (آل عمران، آیه 25) خداوند فرموده است: « قالَ رَبَّ اشرَح لی صَدری‌»‌ یعنی خدایا سینه‌ام را وسیع گردان، و در مورد آرامش (سوره فجر، آیه 27) فرموده است: «یا اَیتها النفسُ المطمئنه ارجعی اِلی ربّکَ راضیه مرضیه» (ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو راضی و او نیز خشنود است) یعنی به طور کلی نفس لوامّه نباید موجب افسردگی شده و قدرت توبه و تحرک را از انسان بگیرد. در زندگی لازم است هر فردی در هر کاری، راه بهتر و مناسبی انتخاب کند برای اینکه تا راه مناسب انتخاب نشود نتیجه کافی از آن کار به دست نخواهد آمد. راه مناسب زمانی پیدا می‌شود که انسان نسبت به آن کاری که می‌خواهد انجام دهد آگاهی و شناخت داشته باشد. پس در شناخت انسان،‌ به این نتیجه می‌رسیم که او از میان مخلوقات الهی تنها موجودی است که جهان پهناور در وجود او گنجانده شده است و اهمیت وجودی او به روحش برمی‌گردد. زیرا این همه فضایل و تعاریف که برای انسان در بیان قرآن و احادیث آمده است همه به مراحل رشد و کمالات روحی او متوجه هستند.روش‌های مقابله با فشارهای روانی در قرآن کریم در سه حوزه شناختی، رفتاری و عاطفی قابل بررسی هستند.در حوزه شناختی که به شناخت افکار فرد درباره رویدادها یا رابطه فرد با رویدادهای می‌پردازد و دیدگاه انسان نسبت به زندگی از جمله: ‌ایمان به خدا،‌ نگرش مثبت،‌ا نقلاب روحی. از شاخص‌ترین آیات مربوط به ایمان به خدا (سوره انعام، آیه 82) می‌باشد که خداوند می‌فرماید: «والذّین آمنو و لَم یلبسوا ایمانُهم بظلم اولئکَ لَهُم الَاْمن و هم مُهتدون» (آنان که به خدا ایمان آوردند، ایمانشان را به ستم نیالودند، از امنیت برخوردارند و آنها به حقیقت هدایت یافتند.)در حوزه رفتاری که مقصود راه‌ حل رفتاری است و آن دسته از راه حل‌های عملی و تمرینی است که بیشتر با جسم انسان سرکار دارد. که از جمله: «النَّومُ راحه الجَسَد و انطق راحه الرُّوح» (خواب عامل استراحت بدن و سخن مایه راحتی روان است.) یعنی خواب، اضطراب و ترس و رنج شدید را از بین می‌برد. ناگفته نماند که خواب زیاد این عوامل را افزایش می‌دهد و خواب بسیار عامل پریشانی می‌شود.در حوزه عاطفی که قرآن برای مقابله عاطفی با فشارهای روانی را‌ه‌های بسیاری ارائه می‌دهد از جمله: توبه، صبر و ذکر. هر عبادات نوعی ذکر یا مددکار ذکر است. مثلاً نمازگزار در نماز با گفتن الله اکبر و تلاوت قرآن، ‌گفتن تسبیحات در رکوع و سجود به حمد و ثنای خداوند می‌پردازد و در پایان نماز به استغفار و تسبیح و حمد و تکبیر خدا و دعا مشغول می‌شود و اینها همه ذکر هستند. پس به طور کلی قرآن بیشترین تاثیر را در ایجاد تغییرات بسیار مهم در کلیه جنبه‌های زندگی جوامع در سراسر جهان، برجای می‌ نهد. به طوری که امروزه روانشناسی غرب به راهکارهای درمانی که حدود 1400 سال پیش که در قرآن به پیامبر (ص) نازل شده است رسیده‌اند و آنها فقط نام این راهکارها را چیز دیگری گذاشته‌اند و چه خوب است افرادی که دچار مشکلات روحی می‌شوند برای درمان فقط از یک علم استفاده نکنند بلکه علم را با قرآن تلفیق کنند که بسیار مفید واقع خواهد شد.فوبیا یا ترس نیز نام مرضی است که به مجموعه‌ای از علائم که هنگام ترس از شی‌ء یا موقعیتی ظاهر می‌شود، اشاره می‌کند. واکنش‌های فوبیا به حیوانات (مانند عنکبوت)، فعالیت‌ها (مانند سوارشدن هواپیما) یا موقعیت‌های اجتماعی مانند غذا خوردن در جمع، ممکن است افراد را در هر سنی و در هر مرحله از زندگی و در هر کجا تحت تأثیر قرار ‌دهد. موسسه‌های بهداشت روانی گزارش داده اند که 15 درصد آمریکایی‌ها فوبیا دارند. همچنین این آمار با اندکی بیش و کم در مورد کشورهای دیگر نیز صادق است. فوبیا شایع‌ ترین بیماری روانی درهر رده سنی در زنان و دومین بیماری شایع در بین مردان بالاتر از 45 سال است. ترس، اشکال متعددی دارد. بعضی افراد از سگ می‌ ترسند، بعضی افراد حتی از اینکه فکر می کند که باید در میان جمعی سخن بگویند، می‌ترسند. بعضی‌ها می‌ترسند سوار هواپیما شوند. عده‌ای از صدای رعد و برق می‌لرزند و مخفی می‌شوند و... میلیون‌ها نفر در جهان از فوبیا یا اختلالات ترس در عذاب هستند و برای رهایی از این احساسات به جاهایی می‌روند تا از شیء، مکان یا وضعیتی که تحریکشان می‌کند، دور شوند. علت به وجود آمدن اختلال هراس، پیچیده است وهیچ عامل مجزایی به تنهایی نمی‌تواند همه موارد این اختلال را توجیه ‌کند. علاوه بر آن، ‌تعیین عمل ویژه اختلال در مورد هر فرد مجزایی غیر ممکن است. بهترین شیوه فکر کردن در باره علت شکل هراس، فهم این مسئله می ‌باشد که به احتمال قوی این مسئله با تعامل پیچیده بین عوامل روانی، عوامل بیولوژی و عوامل محیطی ایجاد می‌شود. با وجودی که برای غلبه بر هراس، فهم کامل علت‌های اختلال ضرورتی ندارد، فهمیدن شیوه‌هایی که عوامل مختلف درمان این مشکل هستند آموزنده می باشد. در عوامل بیولوژیکی هراس مطالعات بسیاری نشان می‌دهد که اختلال هراس تحت تأثیر عوامل ژنتیکی قرارد دارد. عوامل روانشناختی هراس این گونه است که انواع علائم جسمانی که افراد طی حالت هراس تجربه می‌کنند، با نوع افکار آنها رابطه دارد. از منظر قرآن علل ایجاد هراس متعدد است از جمله: ترس از مرگ، ترس از حوادث آینده، بحران‌های سیاسی و اقتصادی. خداوند در سوره (آل عمران،آیه 85) در مورد مرگ می‌فرماید: «کُلُّ نفسٍ ذائقه الموت». هر موجود زنده‌ای طعم مرگ راناگزیر خواهد چشید. برای درمان این بیماری قرآن راه‌های گوناگونی را جلوی راه افراد گذاشته است. مثلاًٌ قرآن می‌گوید هنگامی که از چیزی ترسیدی خود را با آن مواجه ساز. که معنای معادل آن رفتاردرمانی امروز است. یعنی همان طور که با مفهوم روانکاوی و ناخودآگاه نیز مخالفتی ندارد. زیرا در احادیث اسلامی دائماً به نقش ناخودآگاه و ارتباط آن با بروز بعضی عارضه‌ها اشاره شده است. مثل تکبر و ارتباط آن با احساس کمبود. مزاح و شوخی و رابطه آن با تمایلات خصمانه و یا لغزش‌های زبانی و رابطه کامل آن با خودآگاهی.راه‌های درمانی وجود دارد از جمله: نگاه مثبت به مرگ، غلبه بر ترس، داشتن ظرفیت و توان روانی مناسب، قرب و نزدیک شدن به خدا. خداوند در سوره (عنکبوت،‌آیه 5) در مورد نگاه مثبت به مرگ می‌فرماید:

«من کانَ یَرجوا لقاءِ الله فَإنَّ اَجَلَ لآتٍ و هولاسمیع العلیم.» (هر کس که به لقای خدا امیدوار و مشتاق است هنگام اجل و وعده معین خدا فرا رسد و او شنوا و داناست.) همچنین خداوند در سوره (عنکبوت، آیه 6) در مورد غلبه ترس از فقر می‌فرماید: «و کأَیِنَّ من دابه لا تحمِلُ رزقَها اللهُ یرزقها و ماویاکم و هو السمیعُ العلیم» (و چه بسیار جنبنده ها که خود بار روزی خود را نکشند و خدا به آنها و هم به شما روزی می‌رساند و او شنوا و داناست.)به طور کلی اکثر فشارهای روانی از دیدگاه قرآن در تأسف به خاطر گذشته، از دست دادن فرصت‌ ها، تن دادن به شکست، عقب‌ افتادگی یا ترس از فردا، ریشه دارد. آموزه‌های معصومین (ع) ما را به تأمل در وضعیت موجود فرامی‌ خواند. البته این نگرش باید جامع باشد و با توجه به حقایق معنوی صورت بگیرد. بدبینی یک بیماری روحی است و موجب بروز بسیاری از انحراف‌های اخلاقی می‌شود. حضرت علی (ع) می فرماید: «آن که به خداوند، خوشبین است،‌ هیچ‌ گاه به بن‌بست نمی‌رسد و گرفتار فشار روانی از جمله هراس نمی‌ شودهر چند عوامل استرس‌ زا افزونی یابد تسلیم و رضا و مقاومت صبورانه‌ اش بیشتر خواهد شد.

 

تنبیه به کودکان می‌آموزد که خشمگین شوند

تنبیه عبارت است از آگاه ساختن کودک نسبت به نتایج نامطلوب رفتار وکردارش. تنبیه جسمی کودکان تا همین اواخر به‌طور گسترده‌ای شیوه‌ای مورد قبول بوده و نه تنها تنبیه جسمی نوعی کودک آزاری شناخته نمی‌شد، بلکه آن را راهی مناسب برای واداشتن کودک به انجام رفتارهای مطلوب تصور می‌کردند اما به نظر روانشناسان تنبیه جسمی اثرات جانبی بالقوه زیانباری خواهد داشت.همه خواهان آنند که از شرایط ایجاد کننده پیامدهای منفی دوری کنند. زمانی که پاداش به بچه‌ها یاد می‌دهد چیزی را به دست آورند، تنبیه به بچه‌ها می‌آموزد که خشمگین شوند. تنبیه رابطه‌ای را که بر مبنای ترس است تضمین می کند. تنبیه حمله به عزت نفس کودک است و طغیان را فرا می‌خواند. تنبیه ممکن است با موارد زیر توام باشد: تهدید کردن، فریاد زدن، سرکوفت زدن، واکنش بیش ازحد ، کتک زدن و عقب نشینی. پیام تنبیه جسمانی این است که بزرگترها، با زدن کوچکترها می‌توانند حرفشان را به کرسی بنشانند و با ایجاد دردهای جسمانی آنها را بترسانند. گرچه ممکن است کتک زدن برای مدتی کوتاه باعث توقف سوء رفتار شود، در طول زمان تاثیر خود را به‌عنوان راهی برای کنترل رفتار از دست می‌دهد. بسیاری از والدین پس از آن احساس گناه می‌کنند. بعضی از بچه‌ها یاد می‌گیرند که پس از کتک خوردن از احساس گناه والدین استفاده کنند و همه گونه امتیازی به دست آورند. هیچ‌یک از پژوهش‌ها پیامد مثبتی برای تنبیه جسمی کودکان نشان نداده‌ اند. اغلب آنها بیانگر بروز طیفی از عواقب منفی از افزایش رفتار ضد اجتماعی، پرخاشگری تا بزهکاری و خشونت نسبت به همسران یا ناکامی در سنین بالاتر هستند. همچنین تنبیه جسمی با انواع گوناگونی از اختلالات روانپزشکی در کودکان و بزرگسالان مرتبط دانسته شده است، از جمله افسردگی، اضطراب و مصرف مواد مخدر. پژوهش‌های تازه‌تر نشان می‌دهد که تنبیه جسمی رشد شناختی کودک را کند می‌کند و باعث ایجاد مشکلات یادگیری می‌شود. تصویربرداری‌ها از مغز نشان می‌دهد که تنبیه جسمی واقعا حجم ماده خاکستری در مناطقی از مغز را کاهش می‌دهدکه با کارکرد فرد درآزمون‌های هوش مرتبط بوده و باعث تغییراتی در مناطقی از مغز می‌شود که ناقل عصبی دوپامین در آنها عمل می‌کند. بالعکس تغییرات رفتاری والدین با کاهش قابل توجه در رفتارهای مشکل آفرین در کودکان همراه است. لذا روانشناسان معتقدند هیچ سرمایه گذاری برای خانواده مهمتر از آموزش فرزندان نیست به این منظور همواره باید مراقب مدرسه رفتن منظم کودک بود.

مواد نیروزا باعث بروز صرع می‌شود

صرع اختلالی در کارکرد مغز است؛ یک بیماری علت‌های زیادی می‌تواند داشته باشد یا حتی ممکن است بدون علت خاصی بروز کند که براساس علت آن انواع متفاوتی دارد مثلا در صرع‌های کانونی فقط قسمتی از مغز درگیر می‌شود.60 درصد صرع بدون علت است و زمان شیوع آن نیز می‌تواند از آغاز تولد هر شخص تا سنین نوجوانی و بزرگسالی باشد. صرع می‌تواند به دنبال تروماها و آسیب‌های حین زایمان به ناحیه سر در زمان نوزادی ایجاد شود یا به دلیل عفونت در دوران شیرخوارگی اتفاق بیفتد یا با علائمی همچون تب از 5 ماهگی تا پنج سالگی به عنوان شایع‌ترین علت تشنج، بروز کند.بیماری صرع ممکن است در اثر سایر بیماری‌های مغزی و متابولیک یا در دوره نوجوانی و جوانی در اثر ضربه‌های مغزی، انواع تومورهای مغزی یا اختلالات متابولیک بروز کند. متاسفانه سوءمصرف انواع مواد به خصوص داروهای نیروزا مانند ترومادول در جوانی یکی از علت‌های مهم بروز و ابتلا به صرع است.

بروز بیماری‌هایی همچون آلزایمر یا سکته‌های مغزی در سنین بالا، ضایعات فراگیرتر مانند تومورهای مغزی، ضربه های مغزی و اختلالات عروقی مغز در اثر بیماری دیابت، ممکن است منجر به بروز صرع شود. بنابراین براساس علت و نوع صرع درمانی دارویی یا جراحی برای بیماران انتخاب می‌شود.درمان صرع را نمی‌توان صددرصد عنوان کرد اما بین 60 تا 70 درصد بیماران مبتلا به صرع با دارو کنترل می‌شوند و هر دوره درمان لازم است به طور متوسط حدود سه سال ادامه داشته باشد و به جرات می‌توان گفت 70 درصد بیماران مصروع به درمان‌ها پاسخ می‌دهند و بهبود می‌یابند.خیرگی و قطع ارتباط شخص با محیط به عنوان مثال پلک‌زدن و بوهای خاص، تغییر در فاصله و شکل اشیاء، دست و پا زدن و خارج شدن کف از دهان، قرار گرفتن زبان در بین دندان‌ها و در بعضی از موارد بی‌اختیاری ادرار، از علائم شایع صرع است که این علائم بین سه تا پنج دقیقه طول می‌کشد.

در دوران نوجوانی شایع‌ترین علت صرع ضربه‌های مغزی و سوءمصرف موادمخدر از جمله روان‌گردان‌ها مانند ترامادول است که می‌تواند بسیار خطرناک باشد. طبق آمارهای جهانی تقریبا یک درصد مردم جهان مبتلا به صرع هستند که در ایران هم اگر جمعیت کشور را 70 میلیون نفر در نظر بگیریم حدود 700 هزار نفر مبتلا به بیماری صرع هستند.باورهای نادرست درباره صرع در تمام کشورها وجود دارد به خصوص در ایران که کمی نسبت به سایر کشورها پررنگ‌تر است به عنوان مثال این باور عمومی شایع است که یک فرد مبتلا به صرع نمی‌تواند ازدواج کند. باید بگویم با مصرف دارو این بیماری کنترل می‌شود و حدود 70 درصد قابل درمان و بهبود است.در جهان دانشمندان بزرگی به صرع مبتلا بودند و علی‌رغم فقدان درمان‌های مناسب در آن زمان؛ به انجام فعالیت‌های خود مشغول بودند. بنابراین با پیشرفت علم و درمان جدید صرع امروزه افراد مبتلا به صرع می‌توانند زندگی بهتری نسبت به گذشتگان داشته باشند.

12روش مطمئن برای ارتقای وضعیت ذهنی

آیا نگرش مثبتی به زندگی دارید؟ از این مهمتر، آیا بقیه همین فکر را درمورد شما می‌کنند؟ وقتی اوضاع بر وفق مرادتان نیست، حفظ نگرش مثبت به زندگی کار سختی است. این روزها مقالات و کتاب‌‌های زیادی درمورد مثبت‌اندیشی به چاپ می‌رسد اما خیلی‌ از ما نمی‌توانیم بفهمیم که وقتی کارمان را از دست می‌دهیم، ازدواجمان به طلاق منتهی می‌شود یا فرزندمان دچار مشکل قلبی می‌شود، چطور می‌توانیم رویکردی مثبت به زندگی داشته باشیم. مطمئناً این نیاز به تلاش بسیار زیادی دارد. در زیر به 12 روش مطمئن برای ارتقای وضعیت ذهنی شما و ایجاد رویکرد مثبت در خود اشاره می‌کنیم.

1.از هر روز ممنون باشید.

هر چیزی که به خودتان می‌گویید یا برای آن دعا می‌کنید، باید برای همه چیزهایی که به شما داده شده، مثل محلی برای زندگی، خانواده، کار، لباس، همسایه‌ها، وسیله حمل‌ونقل، تحصیلات، نور خورشید، غذا، سلامتی و آزادی متشکر باشید. حتی اگر فقط بعضی از اینها یا مقدار کمی از آنها را داشته باشید، برای همان مقدار هم باید قدردان باشید.

2.نعمت‌هایی که به شما داده شده را بشمارید.

درکنار قدردانی کلی، نعمت‌ها و فواید شخصی زندگیتان را ببینید. اینها می‌تواند چیزهایی مثل داشتن ذهنی باز، هیکلی زیبا، مبلمان قشنگی برای خانه، زندگی اجتماعی، وقت استراحت، دوستان قابل‌اعتماد، بیمه سلامتی، سرگرمی‌های مختلف و چیزهای زیاد دیگری باشد که فقط زمانی که از شما گرفته می‌شود متوجه آنها می‌شوید. حتی می‌توانید لیستی از آنها تهیه کنید و هر زمان که چیز دیگری به ذهنتان رسید به آن لیست اضافه کنید. بعد زمانیکه احساس ناراحتی داشتید، لیستتان را مرور کنید و همه چیزهای خوب زندگی را به خودتان یادآور شوید.

3.بدون اینکه به کسی بگویید، کار نیک انجام دهید.

هیجان‌انگیز نیست که بدون اینکه به کسی بگویید به او کمک کنید؟ هیجان روی صورت یک مادر تنها که با کلی خرید موادغذایی از طرف فردی ناشناس مواجه می‌شود را تجسم کنید یا لبخند زیبای یک کودک وقتی دوچرخه‌ای که اسم او روی آن نوشته شده را دریافت می‌کند. یک همسایه پیر و ناتوانتان وقتی ببیند اول صبح یک نفر به باغچه او رسیدگی کرده چقدر خوشحال خواهد شد. کارهای خوب زیادی هست که می‌توانید برای هم‌نوعان خود انجام دهید. با این کارها احساس بسیار بهتری به خودتان و دنیای پیرامونتان پیدا خواهید کرد.

4. یک کینه قدیمی را ببخشید.

به دل نگه داشتن یک کینه برای هفته‌ها، ماه‌ها یا سالها، صورت شما را تلخ می‌کند. با فردی که در حقتان بدی کرده تماس بگیرید، چه با ایمیل، چه تلفن یا یادداشت و با الفاظی بامحبت بخشش خود را ابراز کنید. وقتی چنین قدرت شخصیتی از خودتان نشان می‌دهید، احساسی عالی به خودتان پیدا می‌کنید و این در را برای روابط قدیمی به روی شما باز کرده و کمکتان می‌کند احساس خوبی نسبت به رفتارهای سخاوتمندانه خود داشته باشید.

5.بخشش بخواهید.

اگر در حق کسی بدی کرده‌اید اما مغرورانه آن را نمی‌پذیرید، حال زمان طلب بخشش است. با آن فرد تماس بگیرید و پشیمانی خود را ابراز کنید. اگر فردمقابل سخت‌گیری کرد، از او برای اینکه به حرف‌هایتان گوش داده است تشکر کنید و بگویید که باید این موضوع را فراموش کنید. با داشتن رفتاری محترمانه و مودبانه، واکنش طرف‌مقابلتان هر چه که باشد، باز هم عذرخواهی شما باعث می‌شود کینه از دلتان بیرون بیاید. با این کار احساسی بهتر، قوی‌تر و آزادتر خواهید داشت.

6. قدر وسایلتان را بدانید.


آیا تا حالا به کیفیت خوب کفش‌های چرمی‌تان دقت کرده‌اید؟ به مزه عالی کیک سیب خوشمزه مادربزرگ چطور؟ از روکش‌های جدید ماشینتان لذت می‌برید؟ فوق‌العاده نیست که می‌توانید بعد از یک روز سخت کاری روی کاناپه راحت نشیمن دراز بکشید؟

همه این وسایل شاید درمقایسه با چیزهای دیگر کوچک و جزئی به نظر برسند اما به نوبه خود بی‌قیمت هستند و آرامش و راحتی احساسی و جسمی و همچنین غرور و رضایت از داشتن آنها را به همراه دارند. از اینکه می‌توانید کفش‌های چرمی دست‌دوز بپوشید، کیک سیب مادربزرگ را بخورید و در آرامش خانه‌تان استراحت کنید باید خوشحال باشید. خیلی‌ها این امکانات را ندارند.

7.از کسی تعریف کنید.

وقتی احساس بدی دارید، از یک نفر که نزدیکتان است تعریف کنید. گفتن عبارات مثبت و تحسین آمیز درمورد ظاهر، رفتار، سلامتی، یا عملکرد کاری کسی به او کمک می‌کند احساس بهتری پیدا کند و شما هم از اینکه روز آن فرد را زیباتر کرده‌اید، احساس خوبی پیدا می‌کنید.

8..منظره را تحسین کنید.

جایی یک صندلی راحت پیدا کنید و منظره مقابلتان را تحسین کنید. این منظره می‌تواند یک پارک شهری کوچک کنار محل‌کارتان، انبوه درختان در محله یا جاده‌ای زیبا در تعطیلات آخرهفته باشد. مناظر طبیعی استرس و فشار فکری شما را گرفته و به ریلکس شدن شما کمک می‌کنند.

9.چیزی اهدا کنید.

اگر وسیله‌ای در خانه دارید که از آن استفاده نمی‌کنید، آن را به کسی بدهید که به آن نیاز دارد. آدم‌های زیادی می‌توانند از تلویزیون، کامپیوتر، دستگاه آبمیوه‌گیری و خیلی چیزهای قدیمی دیگر شما لذت ببرند. اگر خودتان کسی را نمی‌شناسید که نیازمند باشد، می‌توانید آن را به سازمان‌های مشخص که این وظیفه را بر عهده دارند، بدهید. نتیجه آن باید لبخند روی لبانتان بیاورد.

10.برای کمک به نیازمندان داوطلب باشید.

اگر برنامه‌کاری پرمشغله‌ای دارید، یک بار در سال کمک کردن کردن کافی خواهد بود. درغیراینصورت، سعی کنید هر ماه برای کمک به افراد نیازمند، چند ساعتی وقت بگذارید؛ کارهایی مثل رساندن موادغذایی به در خانه نیازمندان، بردن افراد سالخورده به دکتر و از این قبیل. راه‌های زیادی برای کمک وجود دارد که باعث می‌شود احساس مفید بودن کنید.


11.یک ترانه را با صدای بلند بخوانید.

قبول کنید، وقتی آواز می‌خوانید سخت است که حالتان بد بماند. وقتی احساس ناراحتی کردید، ترانه‌ای را با خود زمزمه کنید.

12.لبخند بزنید.

هر زمان احساس کردید ناراحتید، جلوی آینه بروید و لبخند بزنید. وقتی لبخند مصنوعی خودتان را ببینید مطمئناً خوشتان نخواهد آمد. آنوقت باید آن لبخند را آنقدر تکرار کنید تا همانی شود که خودتان دوست دارید. لبخند زدن قدرتی فوق‌العاده دارد. وقتی به اطرافیانتان لبخند می‌زنید، احتمال اینکه آنها هم در جواب به شما لبخند بزنند بسیار زیاد است و همین مسئله روحیه هر دو شما را بهتر کرده و دوستی بینتان را نیز قوی‌تر می‌‌کند. حتی وقتی مریض، عصبانی یا ناراحت هستید، سعی کنید وقتی دیگران به شما نگاه می‌کنند باز لبخند بزنید. یادتان نرود لبخند مسری است و روحیه‌ای عالی به هر دو طرف می‌دهد.حال می‌دانید چطور باید رویکردی مثبت پیدا کنید. با تکرار این کارها، روز به روز فرد مثبت‌تری شده و از زندگی خود لذت خواهید برد. سعی کنید نگرش مثبت خود را با دیگران نیز سهیم شوید تا دنیای زیباتری بسازید.

ادامه مطلب ...

اختلال شخصیت ضد اجتماعی(Antisocial Personality Disorder)

اختلال شخصیت ضد اجتماعی(Antisocial Personality Disorder)
اختلال شخصیت ضد اجتماعی اولین اختلال شخصیتی است که شناخته شده است.این اختلال با اعمال ضد اجتماعی و جنائی مستمر مشخص می شود اما معادل جنایتکاری(Criminality) نیست، بلکه ناتوانی برای انطباق با موازین اجتماعی است که شامل بسیاری از وجوه رشد نوجوانی و جوانی بیمار می گردد.

همه گیری شناسی:

میزان این اختلال در مردها 3 درصد و در زنها 1 درصد می باشد.بیش از همه در نواحی فقیر نشین شهری و بین ساکنان متحرک و سیار این مناطق مشاهده می شود. شروع اختلال قبل از 15 سالگی است.دخترها قبل از رسیدن به سن بلوغ و پسرها زودتر از آن علائم اختلال را پیدا می کنند. در بین زندانیها میزان شیوع اختلال ممکن است به 75 درصد نیز برسد. اختلال الگوی خانوادگی دارد و در بستگان درجه یک بیمار مبتلا نسبت به گروه کنترل 5 بار بیشتر است.

سبب شناسی:

شکل گیری شخصیت حاصل تعامل متغیرهای متعددی است. این عوامل را می توان به طور خلاصه شامل موارد زیر دانست:
سرشت فرد- تجارب رشدی در خانواده- کیفیت روابط خانوادگی- کیفیت ارتباط با والدین و همسالان- مدلهایی که برای کسب مهارت های تطابقی در دسترس کودک قرار دارد- عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی.
بطور کلی می توان گفت که عوامل روان پویایی، یادگیری و زیست شناختی در شکل گیری شخصیت و در نتیجه سبب شناسی اختلالات شخصیتی نقش دارند.

ملاکهای تشخیصی اختلال شخصیت ضد اجتماعی(DSM-IV):

A:الگوی نافذ بی اعتنائی و زیر پا گذاشتن حقوق دیگران که از پانزده سالگی شروع شده و با سه تا(یا بیشتر) از خصوصیات زیر تظاهر پیدا می کند:
1:ناتوانی برای سازگاری با موازین اجتماعی در ارتباط با رفتار قانونی، که با دست زدن به اعمال تکراری که زمینه را برای دستگیری فراهم می کند، تظاهر می نماید.
2:فریبکاری، که با دروغگوئی مکرر، استفاده از نام های غیرواقعی یا گوشبری برای نفع و لذت شخصی مشخص می گردد.
3:رفتار تکانشی و نا توانی برای طرحریزی پیشاپیش.
4:تحریک پذیری و پرخاشگری، که با نزاع و حملات فیزیکی مکرر تظاهر می کند.
5:بی احتیاطی نسبت به ایمنی خود و دیگران.
6:عدم احساس مسئولیت مستمر، که با ناتوانی مکرر برای حفظ رفتار شغلی باثبات یا احترام گذاشتن به تعهدات مالی تظاهر می کند.
7: فقدان احساس پشیمانی، که با بی تفاوتی یا دلیل تراشی نسبت به آزار، بدرفتاری، یا دزدیدن مال دیگران تظاهر می کند.

B: سن فرد از 18 سال به بالاست.
C:قرائن اختلال سلوک، با شروع قبل از سن 15 سالگی وجود دارد.
D: وقوع رفتار ضد اجتماعی منحصرا در جریان اسکیزوفرنی یا دوره مانیک نیست.

ویژگی های بالینی:

خصوصیات عمده این اختلال عبارتند از ناتوانی در برقراری روابط محبت آمیز، اعمال خلق الساعه، فقدان احساس گناه و ناتوانی در عبرت گرفتن از اتفاقات ناجور. شخصیت های ضداجتماعی معمولا با ظاهر عادی، حتی فریبنده و راضی کننده مشاهده می گردند، اما معمولا در زندگی گذشته آنان اختلال عملکرد در بسیاری از زمینه های زندگی مشاهده می گردد. دروغگوئی، فرار از مدرسه و منزل، دزدی، نزاع، سوء مصرف دارو و فعالیت های غیرقانونی یافت می شود که شروع آنها در دوره کودکیشان گزارش می شود. شخصیت های ضد اجتماعی فقدان اضطراب و افسردگی از خود نشان می دهند که با موقعیت آنان هماهنگی ندارد. توضیحات خودشان در مورد رفتار ضد اجتماعیشان آنان را آدم های تهی و کوته فکر نشان می دهد. تهدید به خودکشی و اشتغال ذهنی با ناراحتی های جسمانی در آنان شایع است. محتوی ذهنی بیمار حاکی از فقدان کامل هذیان و تفکر غیر منطقی است. این بیماران در غالب موارد معاینه کننده را با هوش کلامی خود تحت تاثیر قرار می دهند. شخصیت های ضد اجتماعی حقیقت را نمی گویند و نمی توان در مورد انجام وظایف و رعایت اصول اخلاقی به آنان اعتماد نمود. بی مبالاتی جنسی، بد رفتاری با همسر و فرزند و رانندگی در حال مستی از حوادث معمول در زندگی این بیماران است. این بیماران توانائی مهر ورزیدن و وفاداری نسبت به هیچکس را ندارند و احساس همدلی نسبت به قربانیان جنایات خویش نمی کنند. این افراد برای رفتار غیر مسئولانه و گاهی شرورانه خود احساس گناه نمی کنند و در مورد اعمال خلاف خود ظاهرا چیزی بر آنان تاثیر نمی گذارد، مگر دلخوری اندکی از بابت گرفتار شدن خودشان. این افراد در به بازی گرفتن دیگران بسیار استادند و به راحتی می توانند دیگران را برای شرکت در طرحهایی که برای بدست آوردن پول و شهرت نزدیکترین و آسان ترین راه شمرده می شوند، راغب سازند، که معمولا موجب خسارت های مادی و شرمساری اجتماعی و یا هر دو آنها می گردد. یکی از یافته های قابل ملاحظه در مورد این اشخاص فقدان پشیمانی نسبت به اعمالی است که شخص انجام داده است، یعنی این بیماران بنظر می رسد که فاقد وجدان هستند.

سیر و پیش آگهی:

اختلال شخصیت ضد اجتماعی وقتی که شروع شد، سیر بدون پسرفت دارد و اوج شدت آن معمولا در اواخر نوجوانی است. پیش آگهی متغیر است. در این بیماران شکایت های جسمی متعدد، افسردگی، الکلیسم و سوء مصرف دارو شایع است.

درمان:

1-رواندرمانی:

شخصیت ضد اجتماعی وقتی خود را در میان افراد همسان می بیند فقدان انگیزه برای تغییر یافتن در آنان تحلیل می رود. شاید به همین علت است که گروه خودیاری بیشتر از زندان و بیمارستان روانی برای آنان مفید بوده است.

2-درمان داروئی:

درمان داروئی در مدارا با علائم ناتوان کننده نظیر اضطراب،افسردگی یا خشم مورد استفاده قرار می گیرد، اما چون این بیماران غالبا سوء مصرف دارو داشته اند، تجویز داروها باید با احتیاط صورت گیرد.

منابع:

1-کاپلان،هارولد؛سادوک،بنیامین و گرب،جک.خلاصه روانپزشکی.جلد دوم. ترجمه دکتر نصرت الله پور افکاری.تهران:انتشارات شهر آب،1375.
2-خاتونی،علیرضا.چکیده روان پرستاری.تهران:انتشارات سماط،1378.
3-قلعه بندی،میر فرهاد. روانپزشکی بالینی.تهران:انتشارات مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهنگ سازان،1379.

نقش خانواده در تامین بهداشت روانی

بی شک خانواده در تامین بهداشت روانی و پیشگیری از آشفتگیهای رفتاری نقش عمده ای دارد.تامین محیط سالم خانوادگی نقش مهم و عمده ای در پیشگیری از بیماریها و اختلالات روانی و رفتاری داشته ودر این فرایند نه تنها پدر و مادر ،بلکه افراد دیگری نیز که در محیط خانواده با کودک سر و کار دارند در رشد و نمو روانی کودک موثر خواهند بود. روان شناسان و متخصصین بهداشت روانی بر این عقیده اند که محیط زندگی کودک،اشخاصی که در اطرافش هستند،طرز رفتار و کردار بزرگترها با کودک و یکدیگر،وضع اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی،سیاسی و مذهبی هر یک به نوبه خود اثراتی در روحیه کودک به جای می گذارند. اگر کودک در خانواده ای که محیط متشنج و آشفته ای دارد و در تمام مدت افراد خانواده به یکدیگر پرخاش می کنند،زندگی کند، او نیز این حالات را خواه نا خواه کسب خواهد کرد. عدم علاقه و توجه نسبت به کودک،بی توجهی و بی اعتنایی بهاحتیاجات خاص او،عدم راهنمایی واقعی و صحیح،رفتار تحقیرآمیز،تمجید و تحسین بیش از حد،حمایت ومحبت بیش از حد، ظلم و تبعیض، بدقولی، سرزنش و ملامت و اعمالی نظیر آن عواملی هستند که وحشت ، احساس ناراحتی ، بی اعتمادی،تزلزل روحی، تشویش و اضطراب دائمی را تشدید می کنند. این عوامل هر یک به تنهایی می توانند یک حالت خشم و اضطراب دائمی و عمیق را در کودک به وجود آورند که پایه و اساس بسیاری از حالات و رفتار و تمایلات عصبی را تشکیل می دهند.

منبع:خاتونی،علیرضا.چکیده روان پرستاری،انتشارات سماط ،تهران،1378

عصبانیت و راه حل آن

جنون، شکل پیشرفته عصبانیت است.هراس بی جهت مانند ترس است، حالتی که در آن ما حتی فاقد کنترل رفتار و دنیای اطرافمان هستیم.تنفر حالت شرطی بسیار بدی از یک فرد است که در فکر ما به وجود می آید، از تماس با او اجتناب می کنیم و ممکن است بدترین چیزها را برای او آرزو کنیم، شاید حتی امیدوار باشیم که او مصیبتی را تجربه کند. هر سه هیجانی که در اینجا نام برده شد، هرکدام به شکلی است که در اینجا آنها را به طور ساده عصبانیت خواهیم نامید.

هیجانات ثانویه ای در حواس ما وجود دارند که از هیجانات دیگر ناشی می شوند، از قبیل: آسیب دیدن، ترس، گناه، ظلم، یأس و غیره.به طور کلی ما توسط دو باور کنترل می شویم :

1 - ما باور داریم که باید بعضی چیزها را داشته باشیم که دیگران مانع از این شده اند که ما آنها را داشته باشیم. این موارد می تواند چیزهایی مانند: خواب، غذا، پناهگاه، آسودگی فکر، همسر یا اشخاص دیگری که ما به آنها وابسته هستیم باشد.

 بعضی از عصبانیت هایی که ما نسبت به دیگران داریم واقعاً یک فرافکنی از احساس عصبانیت نسبت به خودمان است. اگر ما بتوانیم در آن موقعیت ها خودمان را درک کنیم و بپذیریم، ممکن است دیگران را هم درک کنیم و بپذیریم.

 2 - ما باور داریم شخصی که ما درباره او احساس عصبانیت داریم مسئول این ماجراست، برای این که ما این گونه درک می کنیم. ما باور داریم که اگر آن فرد نبود، ما بدبخت نبودیم؛ آن مرد یا زن مسئول درد و بدبختی ماست. عصبانیت همچنین می تواند شروعی باشد که دلالت دارد بر تغییر اساسی در یک فرد یا حتی در تمامی یک جامعه. عصبانیت می تواند منبعی از انرژی باشد که صرف تبدیل شدن به سوی اتفاقات غیرعادلانه و منفی اطراف ما می شود. با فهمیدن، شناختن، بیان کردن و شرح دادن بسیاری از نیازهای ابتدایی مان قبل از عصبانیت، می توانیم قدرت و عزت نفس خودمان را به دست آوریم. نیاز ما با عصبانی شدن نسبت به دیگران، برآورده نمی شود. ما می توانیم یاد بگیریم که این انرژی را به طرق غیر خشن اظهار کنیم. تکنیک های گوناگونی برای تخلیه هیجانی این انرژی وجود دارد که به هیچ وجه به طرف دیگران صورت نمی گیرد. همچنین مواردی وجود دارد که ما به منظور گرفتن نتیجه به عنوان این که مسئول هستیم ممکن است نیاز به اظهار عصبانیت داشته باشیم. می توانیم این کار را بدون این که دیگران را فریب دهیم یا به آنها آسیب برسانیم انجام دهیم. تنفر از دیگران براساس ضعف و تا حدودی جبران قابلیت ها است. یک شخص قوی به ندرت متنفر می شود.ما عصبانیت خودمان را تا اندازه ای تشخیص می دهیم، بیان می کنیم ، راه های غیر مضر ابراز آن را شرح می دهیم، و انرژی آن را در جهت مثبت، به سوی قدرتمند شدن خودمان و تغییر اجتماعی متمرکز می کنیم.

فهرستی از بعضی از علل رایج عصبانیت نسبت به دیگران، می تواند بدین ترتیب باشد :

1 - وقتی دیگران کاری را انجام می دهند که موافق نظر ما نیست .

2 - وقتی دیگران ما را درک نمی کنند.

3 - وقتی دیگران مانع از ارضای نیازهای ما می شوند (یک نیاز می تواند روان شناختی باشد از قبیل نیاز به مورد قبول دیگران قرار گرفتن، مورد احترام دیگران بودن، یا داشتن عزت نفس  )

4 - وقتی دیگران به ما احترام نمی گذارند.

5 - وقتی دیگران فکر می کنند که برتر از ما هستند.

6 - وقتی دیگران سعی در کنترل یا سرکوبی ما دارند.

7 - وقتی دیگران ما را مورد انتقاد قرار می دهند.

8 - وقتی به ما دروغ می گویند یا درباره زندگی خصوصی ما صحبت می کنند.

9 - زمانی که دیگران ما را اذیت می کنند یا شخصی بر روی کارهای ما دقیق می شود.

10 - وقتی دیگران مقاصد شر یا انگیزه های پنهانی دارند.

11 - وقتی دیگران منفی نگر هستند، شکایت می کنند، ناله می کنند، انتقاد می کنند.

12 - زمانی که بعضی از افراد فکر می کنند بیشتر از همه می دانند.

13 - وقتی بدون این که بپرسیم به ما اطلاعات می دهند.

14 - وقتی افراد نقش قربانی یا بدبخت را بازی می کنند و می خواهند به آنها توجه شود.

15 - زمانی که دیگران برای مراقبت از خودشان پرستار نمی گیرند یا محموله و بار خودشان را حمل نمی کنند.

16 - وقتی افراد زیاد اشتباه می کنند.

17 - زمانی که افراد به قولشان یا قرار ملاقات توجه نمی کنند.

18 - وقتی دیگران ضعیف و وابسته هستند.

19 - هر وقت سایرین خودپسندانه عمل می کنند و نسبت به نیازهای ما بی اعتنایی می کنند.

20 - هنگامی که دیگران از ما یا سایرین استفاده می کنند.

21 - وقتی دیگران سرد و غیر حساس هستند.

22 - زمانی که افراد نسبت به دنیای اطرافشان یا تعهدات خود احساس مسئولیت نمی کنند.

23 - وقتی دیگران تنبلی می کنند.

24 - زمانی که نیازهای ما را نادیده می گیرند.

25 - وقتی دیگران ما را نادیده می گیرند و سایر دلایل دیگر.

 جالب توجه خواهد بود که در برابر رفتار کردن طبق این موارد از اول تا آخر در این فهرست کلمه «من» را جایگزین کلمه «دیگران» نماییم.وقتی ما از دست خودمان عصبانی هستیم می توانیم برای خاتمه دادن به آن، تغییرات مشابهی را در عبارتمان ایجاد کنیم. این تجربه ممکن است فاش کند که بعضی از عصبانیت هایی که ما نسبت به دیگران داریم واقعاً یک فرافکنی از احساس عصبانیت نسبت به خودمان است. اگر ما بتوانیم در آن موقعیت ها خودمان را درک کنیم و بپذیریم، ممکن است دیگران را هم درک کنیم و بپذیریم.اعمال مثبتی را که پیش از عصبانیت یا تنفر می توانیم انجام دهیم عبارت اند از :

1 - آیا ما می توانیم شخص دیگری بشویم؟ ویژگی های منفی و ضعف ها را بشناسیم. همه ما عیوبی داریم و لحظاتی وجود دارد که ما به دیگران احترام نمی گذاریم و آنها را دوست نداریم.

2 - اگر ما اعتقاد داشته باشیم که اتفاقات تصادفاً رخ می دهند و این که آنچه را در هر لحظه برای روند ترقی خود نیاز داریم به درستی در زندگی معین کنیم، قادر خواهیم بود مسئولیت آنچه را که اتفاق می افتد بر عهده بگیریم و دیگران را مقصر ندانیم.

عصبانیت می تواند منبعی از انرژی باشد که صرف تبدیل شدن به سوی اتفاقات غیرعادلانه و منفی اطراف ما می شود. با فهمیدن، شناختن، بیان کردن و شرح دادن بسیاری از نیازهای ابتدایی مان قبل از عصبانیت، می توانیم قدرت و عزت نفس خودمان را به دست آوریم. نیاز ما با عصبانی شدن نسبت به دیگران، برآورده نمی شود. ما می توانیم یاد بگیریم که این انرژی را به طرق غیر خشن اظهار کنیم.

3 - ما نیاز به درک این مطلب داریم که تنها خالق حقیقت خودمان هستیم و این که مجذوب زندگی هستیم و دیگران با آنچه که ما در درون خودمان احساس و فکر می کنیم و با آنچه ما یاد می گیریم هیچ شباهتی ندارند.

4 - ما می توانیم انرژی خود را به سوی تغییر دادن یا خنثی کردن آنچه که ما را عصبانی می سازد هدایت کنیم.

5 - ما می توانیم ویژگی های منفی و ضعف هایمان را بشناسیم و بفهمیم و بنابراین درک بهتری از دیگران داشته باشیم.

6 - ما می توانیم بخشیدن را یاد بگیریم و دیگران و خودمان را به صورتی که هستیم دوست داشته باشیم.

عصبانیت و راه حل آن مترجم : مصطفی شبیری