کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health
کلینیک جامع آموزش پزشکی

کلینیک جامع آموزش پزشکی

همچنین می توانید کانال ما در تلگرام را دنبال کنید با عنوان: نکات مهم سلامتی t.me/public_health

به مغزتم اعتماد نکن-تیپ های شخصیتی A و B

http://www.dl.persianmob.net/images/group/2010.04.10/khata/1.gif

در این شکل شما سه تصویر میبینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی . تصویر راست از راست به چپ میچرخد و تصویر چپ از چپ به راست نکته جالب این است که اگر تصویر مشکی وسط را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با

همان تصویر و به همان جهت میچرخد

اشتباه نکنید این خطای دید نیست خطای مغز است

همان مغزی که باورهای ما را میسازد باورهایی که دودستی به آنها چسبیده ایم

گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست

باور ها

دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در « هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند :

80 پیرمرد و 80 پیرزن را انتخاب کردند . یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با 40 سال پیش ساختند . غذاهای 40 سال پیش در این شهرک پخته میشد . خط روی شیشه های مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فیلم های قدیمی ، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش میشد ، را مطابق با 40 سال قبل ساختند . بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش کردند :

تعداد موی سر ، رنگ موی سر ، نوع استخوان ، خمیدگی بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، میزان فشار خون ... بعد این 160 نفر را به داخل این شهرک بردند ، بعد از گذشت 5 الی 6ماه کم کم پشتشان صاف شد ، راست می ایستادند ، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد ، چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت .

علت چه بود ؟

خیلی ساده است . آنها چون مطابق با 40سال پیش زندگی کردند ، باور کرده بودند 40 سال جوانتر شده اند .

انسانها همان گونه که باور داشته باشند می توانند بیندیشند . باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا میکند که چگونه بیندیشد .

اصولا فرق بین انسانها ، فرق میان باورهای آنان است . انسانهای موفق با باورهای عالی ، موفقیت را برای خود خلق میکنند . انسانهای ثروتمند ، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت میروند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود میرسند .

قانون زندگی قانون باورهاست . باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است .توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می کند ..

انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق میکنند . باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی میسازند . زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشه ها ، اندیشه ها عامل اولیه اقدامها و اقدامها عامل اصلی دستاوردها هستند

آشنایی با تیپ های شخصیتی B,A و C وچگونگی تغییر ازشخصیت A به شخصیت B

آن چه باید دربارة تیپ شخصیتی خودتان و شیوه تعدیل آن بدانید

برحسب این که چه جور شخصیتی دارید، می شود پیش بینی کرد که احتمال دچارشدنتان به چه جور بیماری هایی بیشتر است. محققان می گویند احتمال ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی در تیپ شخصیتی A بیشتر است و در افراد دارای تیپ شخصیتی C هم محتمل تر است که بیماری های سرطانی دیده شود. روان شناسان، تیپ شخصیتیB را سالم ترین تیپ شخصیتی می دانند و راهکارهایی هم برای دستیابی به چنین شخصیتی پیشنهاد می کنند. می گویند همه چیز از صندلی مطب دو متخصص قلب شروع شد. این دو متخصص توجه کردند و دیدند که بیشتر بیمارانشان روی لبه صندلی می نشینند و اصلا طاقت نمی آورند حرف پزشک تمام شود. بیماران مذکور آن قدر روی لبه این صندلی ها نشسته بودند که - به گفتة این دو پزشک - چرم آن قسمت از صندلی ها ساییده شده بود. این دو کم کم به این نتیجه رسیدند که اغلب قربانیان حملة قلبی، آدم هایی هستند با این خصوصیات: عجول، متخاصم، پرخاشگر و بیش از حد درگیر کار و زندگی روزمره. در دهه۱۹۵۰ این دو متخصص، مجموعه ای از همین رفتارها را دسته بندی و معرفی کردند که به نظر می رسید خصوصیات ویژة بیماران قلبی- عروقی باشد. آن ها به این مجموعه رفتارها گفتند: الگوی

رفتاری تیپ A.

تیپ شخصیتی یعنی چه؟

قبل از آن که جزئیات آدم های دارای شخصیت Aرا بشناسید، بهتر است با عبارتی که در این متن، زیاد تکرار می شود، آشنا شوید: تیپ شخصیتی .


تیپ از کلمه یونانی توپس به معنای نقش یا اثر گرفته شده و در روان شناسی، به معنای خصوصیات ویژه جسمی و روان شناختی خاصی است که آدم ها را از همدیگر مجزا می کند. به بیان دیگر، مجموعه ای از آدم ها که تحت یک تیپ شناسایی می شوند، رفتارها و اندیشه های تقریبا مشابهی دارند و واکنش های بدنی آن ها نیز کم وبیش با هم یکسان است.

شخصیت A در مقابل شخصیت B

آدم های تیپ A به شدت رقابت جو هستند و به گونه ای افراطی تمایل به پیشرفت دارند؛ عجول اند و همیشه احساس اضطرار زمانی دارند؛ آرام نشستن برایشان واقعا سخت است؛ وقتی با بدقولی مواجه می شوند به شدت عصبانی و بی صبر می شوند؛ اگر چه ظاهرا اعتماد به نفس دارند ولی در باطن به خودشان تردید دارند و دائم خودشان را تحت فشار قرار می دهند تا خیلی زود به پیشرفت های چشمگیر دست پیدا کنند.

برخلاف آدم های تیپ A، افراد تیپ B می توانند راحت بنشینند و استراحت کنند و یا بدون عصبانی شدن، کار کنند. آن ها عجول نیستند و معمولا احساس اضطرار زمانی هم به شان دست نمی دهد. طبیعتا ناشکیبایی ناشی از این حس اضطرار را هم در خود ندارند و عصبانی شدنشان آن قدرها آسان و دم دست نیست.

در یک آزمایش، بعد از این که محققان، عده ای از افراد تیپ A و B را بدون دلیل منتظر نگه داشتند، الگوهای رفتاری تیپ A و B خود را این گونه نشان دادند:

افراد تیپ A داد و بیداد راه انداختند و صدایشان بلند شد، به شدت عصبانی شدند و به خاطر این که مصاحبه گر حرف هایشان را مرتب قطع می کرد، با او وارد بحث و مشاجره شدند. آن ها مدام لب هایشان را به هم می فشردند و حوادث خصمانه را با هیجان زیاد تعریف می کردند. در مقابل، افراد تیپ B در وضعیت راحتی نشسته بودند، آرام و با ملایمت صحبت می کردند، به راحتی می شد حرف



و اما شخصیت
C

اگر شما ظاهرتان مثل تیپ B اما درون تان سرشار از خشم، خصومت، رقابت جویی، احساس فوریت زمانی و سایر خصوصیات تیپA باشد، آن وقت روان شناسان به شما می گویند تیپ C. در واقع، شما دارید همه چیز را به اصطلاح می ریزید توی خودتان تا ظاهر آرام تان را حفظ کنید و اگر واقعا این طور باشید، آن وقت مستعد بیماری های سرطانی خواهید بود. محققان دریافته اند که این گروه از آدم ها، این الگوهایشان را حتی بعد از ابتلا به بیماری های سرطانی نیز ادامه می دهند؛ یعنی آن ها این تمایلات بیرونی را باز هم در خودشان می ریزند و چیزی بروز نمی دهند. روان شناسان به افراد تیپ C پیشنهاد می کنند به جای این که خشم خودشان را سرکوب کنند، آن را بیرون بریزند و برای این که آرام شوند از فنون ریلکسیشن استفاده کنند. آن ها به این افراد می آموزند که چگونه خشم خودشان را بدون این که در خودشان بریزند، مدیریت کنند.همچنین با استفاده از مهارت های جرأت ورزی به این گروه از افراد می آموزند که چگونه قاطعانه و محترمانه از حقوق خودشان دفاع کنند.

 

بیماری های وابسته به شخصیت

نتایج تحقیقات نشان می دهد افراد تیپ Aدو برابر افراد تیپ B دچار بیماری های قلبی (و به ویژه حمله قلبی) می شوند. انجمن قلب آمریکا در سال 1981 با مرور این شواهد به این نتیجه رسید که الگوی رفتاری تیپ A یکی از عوامل خطرساز بیماری های قلبی است. همچنین افراد تیپ A و مخصوصا آن گروه از این افراد که پرخاشگری بیشتری دارند، معمولا تمایل بیشتری به رفتارهای ناسالمی از قبیل استعمال دخانیات و الکل نشان می دهند. آن ها همچنین شیفتة کارهای خطرناکند؛ کارهایی مثل رانندگی بی پروا با سرعت های جنون آمیز.

آدم های تیپ A اگرچه بسیار رقابت طلبند، به نظر می رسد برانگیختگی شان تا حدود زیادی به معیارهای درونی بستگی دارد. آن ها در مقایسه با افراد تیپ B کمتر در دوران درس و مدرسه تقلب می کنند و ترجیح می دهند برای رسیدن به نتیجه دلخواه شان، بر اساس توانایی های خودشان، خوب و دقیق عمل کنند. تحقیقات تازه تر نیز نشان داده است که رقابت جویی و احساس فوریت زمانی، رابطة کمتری با بیماری های قلبی دارد و آن چه مهم ترین مؤلفه در رفتارهای تیپ A است، احساس درونی خصومت است. یعنی اگر شما فقط با دیگران رقابت می کنید یا از ماندن در اتاق انتظار برای ملاقات با رئیس اداره، احساس وقت کُشی به تان دست می دهد، چندان نگران نباشید؛ فقط یادتان باشد که با رقیب یا رئیس تان وارد فاز دشمنی و خصومت نشوید! اخیرا حتی ثابت شده که خشمِ سرکوب شده یا کنترل شده بیشتر از خشم آشکار با بیماری های قلبی مرتبط است. این الگوی رفتاری البته در محیط های اجتماعی خاصی بیشتر نمود پیدا می کند. یعنی محیط های زندگی پُراسترس باعث می شود مشکلات روان شناختی و جسمی این افراد سریع تر بروز کند. به همین خاطر اگر یک راننده تیپ A پشت ترافیک بماند، چیزی شبیه فاجعه در درونش اتفاق می افتد؛ روی رل ضرب می گیرد، از عصبانیت سرخ و سفید می شود و احتمالا زبانش هم به ناسزا باز می شود. آن ها کاملا آماده اند که در مقابل استرس منفجر شوند. در آدم های تیپ A سیستم عصبی سمپاتیک همیشه در حال هشدار است و این حالت بر اندام های حساس بدن فشار وارد می کند و این فشار باعث بیماری های قلبی، سخت شدن عروق مغزی و دیگر رگ های بدن می شود. ظاهرا حتی دستگاه عصبی افراد متخاصم با افراد تیپ B فرق می کند و این تأکید را در نمودار تحت عنوان صفت های ژنتیکی نیز می توانید ببینید. اما از آن جا که گفته می شود بعضی هورمون های مردانه هم در این میان نقش دارند، مردان بیشتر احتمال دارد الگوهای تیپ A را نشان بدهند. به همین خاطر می گویند سلطه پذیری زنان، آن ها را در مقابل بیماری های قلبی محافظت می کند! با این وجود و با تمام این توجیهات زیستی، اگر حس می کنید الگوی رفتاری تان تیپ Aاست، توصیه می شود از 10 فرمانی که در پی می آید برای تغییر رفتارتان استفاده کنید.



۱۰ فرمان برای تغییر

ازشخصیت A به شخصیت B

1-   این را بدانید که خصومت، رقابت جویی افراطی و عجول بودن، شما را در معرض انواع بیماری های قلبی قرار می دهد. دانستن، قدم اول است و شما با دانستن این نکته و خواندن این مطلب، در واقع، قدم اول را برداشته اید و اولین فرمان را اجرا کرده اید.
2- توی صف ایستادن را تمرین کنید. اولش خیلی اذیت می شوید ولی باور کنید که این کار را اولین بار، هزار نفر از آدم های تیپ
A انجام دادند و نتیجه گرفتند. برای این که توی صف بیکار نباشید، می توانید از فرمان های بعدی کمک بگیرید.

2-     
3- وقتی در اتاق انتظار یا توی صف هستید، به جای فکر کردن به گذشت زمان، به موضوعاتی فکر کنید که در زندگی روزمره تان وقت تأمل در مورد آن ها را ندارید. اگر زیاد اهل این اندیشه های فلسفی نیستید، می توانید به دور و بر خودتان، خوب نگاه کنید یا سر صحبت را با یکی دیگر باز کنید و اگر اهل هیچ کدام از این ها نیستید، می توانید همشهری جوان بخوانید!

3-     
4- تمرین کنید بدون این که به دیگران حمله کلامی بکنید، منظورتان را به آن ها بفهمانید. برای این کار می توانید از فنون جرأت ورزی که در صفحات موفقیت شماره 95 همشهری جوان چاپ شده کمک بگیرید.

4-     
5- تند حرف زدن و تندتند غذا خوردن را کم کم کنار بگذارید. برای انجام این تغییر لذت بخش، می توانید برای هر حرکت آهسته ترتان یک پاداش شخصی در نظر بگیرید. تمرین کنید که جمله دیگران را قطع نکنید و برای این کار می توانید از آشنایانِ کم حرف شروع کنید و به تدریج، برسید به دوستانی که سخنران حرفه ای هستند.

5-     
6- باورهای خودتان را اصلاح کنید. می توانید گه گاه به این موضوع فکر کنید که واقعا ارزش آدم ها به تعداد کارهایشان است یا به کیفیت کارهایشان؟ البته این تغییرات فکری، نیاز به مداومت دارد.

6-     
7- تا جایی که می توانید، محیط روزمره تان را کم استرس تر کنید مثلا می توانید بی خیال بعضی فعالیت های اجتماعی غیرضروری شوید.

7-     
8- خودتان را در مقابل استرس ایمن کنید. برای این کار می توانید در مقابل استرس ها از خودگویی استفاده کنید تا این خودگویی ها به تدریج ملکه ذهن تان شود. معمولا روان شناسان در شروع از افراد تحت استرس می خواهند این خودگویی ها را بلندبلند به زبان بیاورند اما به تدریج آن ها خودشان قادر خواهند شد که این جملات را فقط در ذهن خودشان تکرار کنند. نمونه ای از این خودگویی ها عبارت اند از:

8-     
ـ من می توانم برای حل این موضوع برنامه ریزی کنم.

9-     
ـ باید دست از نگرانی بردارم. نگرانی هیچ مشکلی را حل نمی کند.

10-  
ـ عصبی بودنم موقتی است و این حالتم هم کاملا طبیعی است.

11-  
ـ هر دفعه فقط یک گام.

12-  
ـ زود قضاوت نکن.

13- 
ـ تا وقتی بتوانی خونسردی ات را حفظ کنی، بر موقعیت کنترل داری.

14- 
ـ باید عمیق و آهسته نفس بکشم.

15- 
ـ سعی نکن استرس را از بین ببری؛ فقط آن را در حدی نگه دار که بتوانی کنترل اش کنی.
9- هر روز تمرین های ریلکسیشن را انجام دهید. برای یاد گرفتن فنون ریلکسیشن می توانید از کتاب های موجود در بازار کمک بگیرید.

16- 
10- به مشاور یا روان شناس مراجعه کنید. برای این منظور می توانید از طریق مراکز مشاوره اقدام کنید و یا در کارگاه های مقابله با استرس شرکت کنید.


تیپ ای شخصیتی را دانلود کنید

 

سندرم ژیلبرت چیست؟

سندرم ژیلبرت چیست؟

 

کبد

سندرم ژیلبرت اختلالی شایع بوده که حدود ۷٪ جمعیت را مبتلا می سازد و عبارت است از افزایش غلظت بیلی روبین خون (یک ماده زاید حاصل از تجزیه گلبولهای قرمز خون) که به صورت زردی (بویژه در چشم ها )خود را نشان می دهد. این بیماری در هر دو جنس و در تمام سنین دیده می شود اما تمایل چشمگیری به جنس مذکر دارد این نشانگان از تولد با فرد همراه است اما علایم آن ممکن است تا 40-20 سالگی آشکار نشوند.  

بیماری "ژیلبرت"  بصورت اتوزوم غالب منتقل می شود. یعنی اگر یکی از والدین دارای این بیماری باشد احتمال انتقال ژن منفرد آن به هر کدام از فرزندان و بروز اثرات آن50% است. این بیماری در واقع یک سندرم کاملا خوش خیم است و آنزیمهای کبدی طبیعی هستند و در اکثر مواقع به طور اتفاقی در آزمایشات معمول پیدا می شود .

 

 زردی رنگ چشمها که در بیماران بروز می کند گاهی کم و گاهی زیاد است ولی این بیماران هیچ علامتی مبنی بر بیماری ژیلبرت

 بیماری کبدی مانند تهوع، استفراغ، بی اشتهایی و یا درد در قسمت بالایی شکم و ... ندارد. در آزمایشهایی که پزشک برای بیمار درخواست می کند، تنها نکته مثبت بالا بودن «بیلی روبین» غیرمستقیم است، در حالی که آنزیمهای کبدی زیاد هستند و همچنین آثاری از تخریب گلبولهای قرمز وجود ندارد.

علت زردی در بیماران سندرم ژیلبرت

کبد در دفع بیلی روبین در صفرا خوب عمل نمی کند، که این باعث می شود سطح بیلی روبین خون از حالت طبیعی بالاتر باشد. اگر سطح بیلی روبین خون از یک حد معینی فراتر رود، زردی ممکن است ظاهر شود البته این نشانگان عواقب و عوارض خاص و خطرناکی برای فرد در برندارد.اگر در ارتباط با این بیماری مشکلی در کبد وجود داشته باشد معمولاً خفیف است. 

راه های تشخیص بیماری

این بیماری با معاینه کبد، طحال و انجام برخی آزمایش‌های خونی قابل تشخیص است، البته سونوگرافی کبد و طحال در این بیماران طبیعی است.

درمان بیماری

بیماری ژیلبرت، بیماری جدی نیست و درمان آن، با شناسایی علت بروز بیماری در فرد و رفع آن، امکان‌پذیر است. بر این اساس در صورتی که علت بروز بیماری، فعالیت شدید فیزیکی باشد کاهش میزان فعالیت فیزیکی برای درمان بیماری و بهبود فرد ضروری است. مصرف "اسید فولیک" نیز در درمان بیماری ژیلبرت نقش موثری دارد. پرهیز از گرسنگی، مصرف مایعات و مواد قندی بیشتر و کاهش فشارهای عصبی، در پیشگیری از ابتلا به این بیماری موثر است.سرماخوردگی نیز در برخی از این افراد سبب بالا رفتن "بیلی‌روبین" خون، زرد شدن سفیدی چشم و بروز بیماری ژیلبرت می شود.

 

عللی که باعث مشکل دار کردن بیمار می شود شامل : کم آبی بدن ، گرسنگی ، بیمار شدن مکرر مثلا سرماخوردگی های پی در پی ، دوره های قاعد گی خانمها فشار به بدن مثلا یک حادثه و یا فعالیت زیاد و بطور کلی استرس .

شوهر مثل پدر نمی شه

شوهر مثل پدر نمی شه

شوهر مثل پدر نمی شه

خانم‌ها جدی بگیرید:

نه مقایسه، نه مؤاخذه، نه سرزنش

 

برخی خانم‌ها عادت دارند و دائم شوهر جوان خود را با پدر محترم‌شان مقایسه می‌کنند و از همسرشان همان قابلیت‌هائی را انتظار دارند که در پدر شاهد بوده‌اند به‌طور مثال نحوه برخورد همسر و پدرشان با مسائل مختلف را می‌سنجند و از همسرشان انتقاد می‌کنند. البته ناگفته نماند که چون پدر از کودکی حامی دختر است و در مقابل مشکلات به مدد وی برمی‌خیزد، دختر ناخودآگاه او را تواناترین انسان روی زمین می‌بیند و می‌داند.

 

 این باور به‌تدریج در او چنان رشد می‌یابد که کلیت شخصیت پدر تحت‌الشعاع این نگاه قرار می‌گیرد یعنی دیگر نمی‌تواند عیب‌ها یا کاستی‌های شخصیتی پدر را دریابد یا اگر هم دریابد به دیده اغماض می‌نگرد و این امر چیزی از شکوه و اقتدار پدر در نزدش نمی‌کاهد.

با این تفاصیل طبیعی است که عروس خانم پس از ازدواج پدر خویش را بسیار برتر و قدرتمندتر از شوهر جوانش ببیند به‌ ویژه اگر اختلاف‌هائی پیش بیاید یا در مواجهه با مسائل و مشکلات، مرد جوان از همسرش حمایت نکند. عروس خانم که همواره پدرش را به‌عنوان حامی در پشت سر خود داشته، از عدم حمایت شوهر می‌رنجد و ناخودآگاه کفه ترازو را به نفع پدر سنگین می‌کند.

 

از این‌ رو تنها به مرور زمان و با برخوردهای اصولی شوهر ممکن است که بت ذهنی زن بشکند و به او نشان دهد واقعیت آن‌گونه نیست که در ذهنش ساخته و پرداخته است زیرا همه انسان‌ها کاستی‌هائی دارند و کامل مطلق فقط خداوند است. به یقین انسان بالغ کسی است که بتواند معایب کسانی را که دوست دارد، ببیند.

 

خانم‌ها باید بپذیرند مهارت‌های انسان‌ها یکسان نیست و لزوماً نباید شوهر از همان توانائی‌هائی برخوردار باشد که پدرشان برخوردار بوده است ناگفته نماند که واکنش پدر در این هنگام، بسیار مؤثر است.

 

البته خانم‌ها نباید بیش از حد شوهرشان را سرزنش کنند. متأسفانه بسیاری از خانم‌ها عادت به مؤاخذه دائم شوهر دارند. هر چند ممکن است در بسیاری از موارد حق با آنها باشد اما گفتن این جملات سرزنش کننده: ”چرا این کار رو کردی؟ چرا به حرفم گوش نکردی؟ مگه بهت نگفته بودم نکن؟ اگه یه سر سوزن به حرفم گوش می‌کردی، امروز وضع‌مان این نبود... “ اوضاع را بهتر نمی‌کند که هیچ، بدتر هم می‌کند چون در این لحظات، مسلماً شوهر متوجه اشتباهش شده و از خود ناراضی است و در مقابل اولین سرزنش شما طاقت می‌آورد اما در صورت تکرار عاصی می‌شود و فریادش به آسمان می‌رود و برخوردی می‌کند یا کلامی بر زبان می‌آورد که مشکل را دو چندان می‌کند.

تنها به مرور زمان و با برخوردهای اصولی شوهر ممکن است که بت ذهنی زن بشکند و به او نشان دهد واقعیت آن‌گونه نیست که در ذهنش ساخته و پرداخته است زیرا همه انسان‌ها کاستی‌هائی دارند و کامل مطلق فقط خداوند است

سرزنش بیش از حد، موجب لجبازی می‌شود و چه بسا از سر لج، خطایش را مرتب تکرار کند. بله، تکرار کند، با این‌که خودش می‌داند خطاست زیرا سرزنش بیش از حد، عزت‌نفس او را خدشه‌دار می‌کند و نفس اهریمنی‌اش را به فعالیت وا می‌دارد تا با تکرار خطا از همسرش انتقام بگیرد. این واکنش ناپسند و بسیاری از کج‌اندیشی‌های دیگر، زوج را رو در روی هم قرار می‌دهد و به‌جای اینکه در کنار هم بار زندگی را بر دوش بکشند و کاشانه‌شان را بسازند، به‌دست خود نسبت به تخریب آن اقدام می‌کنند.

 

در نهج‌الفصاحه آمده است: اگر فردی خاطی متوجه اشتباه خود شد و بابت آن عذر خواست، پوزشش را بپذیرید و دیگر چیزی از بابت آن بر زبان نیاورید.“ به‌راستی کدام‌ یک از ما به این حدیث عمل می‌کنیم؟

 

خجالت نکشید و صادقانه اعتراف کنید. آیا شما در مقابل عذرخواهی عزیزانتان سریعاً آرام می‌شوید و به راستی او را می‌بخشید و همه چیز را فراموش می‌کنید؟ یا این‌که وقتی می‌بینید او اقرار می‌کند و خودش می‌داند خطائی مرتکب شده، عصبانی‌تر می‌شوید و بیشتر به او سرکوفت می‌زنید و گاه و بی‌گاه در هر فرصتی و هر وقت مشکلی پیش می‌آید یک سلسله از این خطاکاری‌ها را پشت سر هم برایش بازگو می‌کنید و برای صدمین بار یکی پس از دیگری آنها را به رخش می‌کشید و خلاصه‌کاری می‌کنید که همسر مقصر دیگر هرگز از شما عذرخواهی نکند؟ به‌راستی شما چگونه عمل می‌کنید؟!

شوهر مثل پدر نمی شه

و اما شما مردان جوان گاه جوانان دیروز! شما نیز از چنین برخورد غلطی بری نیستید. نشنیده‌اید گله بسیاری از عروس خانم‌ها را که می‌گویند: «هر کاری می‌کنم شوهرم مرا با مادرش مقایسه می‌کند، روزی نشده از غذائی که پختم ایراد نگیره و نگه محاله غذای مادم شور شده باشه، کم نمک شده باشه، جا نیفتاده باشه و... اگه اینها رو بهانه نکنه، می‌گه: مزه‌اش یه جوریه، هیچ‌وقت ندیدم خورشی که مادرم می‌پخت مزه‌اش این‌جوری باشه.»

آقای محترم، آیا لازم است یک‌بار دیگر همه آنچه را به خانم‌ها گفتم، خدمت شما تکرار کنم تا دریابید با این حرف‌ها چه اشتباه بزرگی مرتکب می‌شوید؟ توجه داشته باشید که دهان گلخانه? فکر است. پس بهتر است کمی هوشیارتر باشیم و دقت کنیم چگونه گلی در آن می‌پرورانیم و به دیگران عرضه می‌کنیم.

چرا زنان آتش نشان نمی شوند؟

چرا زنان آتش نشان نمی شوند؟ 

زن ومرد

آیا تاکنون آتش‌نشان زن دیده‌اید؟ مرد خانه‌دار چه‌طور؟ و تعمیرکار کامیون زن؟ راستی، چرا تصور کردن مرد و زن در برخی از مشاغل، راحت‌تر از شغل‌های دیگر است؟ آیا این تفاوت انتخاب شغل، ریشه در تفاوت‌های جسمی و ذهنی دارد یا ریشه‌اش اختلافات فرهنگی و عرفی است که در هر جامعه‌ای فرق می‌کند؟ در مطلب این هفته قصد داریم درباره این تفاوت انتخاب شغل بین زن‌ها و مردها صحبت کنیم و عوامل موفقیت یا شکست هر کدام را بیشتر بشناسیم...

طبیعی است که درنهایت، هر فردی بر مبنای جنسیت مذکر یا مونث خود، گزینه‌های بیشتر یا کمتری به عنوان شغل آینده در جلوی پایش خواهد داشت. احتمال آنکه سرباز جنگ از بین مردان انتخاب شود، همیشه بیشتر است تا منشی دفتر، یا احتمال آنکه مربی مهدکودک از بین زنان انتخاب شود، بیشتر است تا راننده اتوبوس. این تفاوت از کجا حاصل می‌شود؟ چه علل دیگری بر این موضوع تاثیر گذارند؟ علل متفاوتی را می‌توان برای این قضیه برشمرد ولی دو علت اصلی که بیشتر راجع به آنها صحبت خواهیم کرد، عبارت‌اند از:

• تفاوت‌های ذاتی بین دو جنس زن و مرد (تفاوت‌های جسمی و ذهنی)

• تفاوت نگرش جامعه و عرف موجود به نقش‌های زن و مرد

در اینکه زن و مرد تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند، تردیدی نیست. اما کدام یک از این تفاوت‌ها باعث می‌شود که در شغل خاصی مردان موفق‌تر باشند (یا حالا بگوییم گرایش بیشتری داشته باشند) و در شغل دیگری، زنان بهتر جلوه کنند. بخشی از این تفاوت‌ها، به دلیل تفاوت بین ساختار مغز در زنان و مردان و نحوه واکنش‌دهی مغز به اتفاقات و محرک‌ها است. تعدادی از تفاوت‌های بین مغز در زن و مرد عبارت‌اند از:

فرآیند پردازش مغزی در مردان در سمت چپ مغز بهتر و سریع‌تر از زنان است، در حالی که زنان از دو نیمکره مغزشان تقریبا به طور یکسان استفاده می‌کنند. به همین دلیل است که مردان با فعالیت‌ها و کارهای مرتبط با سمت چپ مغز مثل حل کردن مساله از دیدگاه انجام یک کار و وظیفه، موفق‌ترند؛ در حالی که زنان راه‌های خلاقانه‌تری برای حل مشکلات پیدا می‌کنند و موقع برقراری ارتباط با دیگران، به احساسات بیشتر اهمیت می‌دهند.

زنان از هر دو نیمکره مغزشان کار می‌کشند، مردان از یک نیمکره

فرآیند پردازش مغزی در مردان در سمت چپ مغز بهتر و سریع‌تر از زنان است، در حالی که زنان از دو نیمکره مغزشان تقریبا به طور یکسان استفاده می‌کنند. به همین دلیل است که مردان با فعالیت‌ها و کارهای مرتبط با سمت چپ مغز مثل حل کردن مساله از دیدگاه انجام یک کار و وظیفه، موفق‌ترند؛ در حالی که زنان راه‌های خلاقانه‌تری برای حل مشکلات پیدا می‌کنند و موقع برقراری ارتباط با دیگران، به احساسات بیشتر اهمیت می‌دهند.

همچنین دو بخش از مغز که مربوط به یادگیری زبان و تکلم هستند، در مغز زنان بزرگ‌تر از مغز مردان است. به همین دلیل است که زنان معمولا در مسایل مرتبط با یادگیری و استفاده از زبان و کلمات و یا تفکر و اندیشیدن کلامی، قوی‌ترند. در حالی که مردان، اطلاعات مرتبط با تکلم و زبان را در نیمکره غالب خودشان پردازش می‌کنند، زنان این کار را در هر دو نیمکره انجام می‌دهند. این تفاوت تا حدی توجیه می‌کند که چرا پس از سکته مغزی در ناحیه مرتبط با کلام و صحبت کردن، عمده زنان می‌توانند بهبود پیدا کنند، در حالی که مردان ممکن است نتوانند از شر آن رها شوند.

تفاوت زن و مرد

مردان در محاسبات ذهنی و ریاضی از زنان موفق‌ترند

ناحیه‌ای از مغز خصوصا (در سمت چپ) به نام لوب کناری- پایین (IPL) در مردان بزرگ‌تر از زنان است. همین قضیه، بخش عمده‌ای از مهارت مردان در توانایی‌ محاسبات ذهنی و عملکرد ریاضی بهتر را توجیه می‌کند. جالب اینجاست که در بررسی مغز انیشتین هم مشخص شد که این بخش از مغز او، به شکلی غیرمعمول، بزرگ‌تر از حد عادی است. IPL اطلاعات حسی را هم در مغز تفسیر و بررسی می‌کند و چون بخش بزرگ‌تر آن در زنان سمت راست است‌، محرک‌های خاص مثل گریه کردن کودک هنگام شب (به‌عنوان یک ورودی حسی)، توسط زنان بیشتر درک می‌شود تا مردان.

مردان مبارزه‌طلبند، زنان محافظه‌کار

در پاسخ به استرس‌های زندگی، محیط اطراف و کار، مردان بیشتر به صورت «مبارزه» واکنش نشان می‌دهند، در حالی که واکنش زنان بیشتر به‌صورت «محافظت» بروز می‌کند. زنان بیشتر مراقب محافظت از خودشان و بچه‌ها و تشکیل روابط گروهی قوی هستند، در حالی که مردان معمولا به جنگ شرایط ایجادکننده استرس می‌روند. بحث درباره این واکنش‌های مختلف، از عهده این مطلب خارج است ولی همین‌قدر بدانیم که هورمون استروژن در بدن زنان و هورمون تستوسترون در بدن مردان، اثرات متفاوتی از بقیه هورمون‌های استرس را در بدن هر کدام موجب می‌شوند.

زنان، پرستاران بهتری هستند

بخش سیستم لیمبیک مغز (در ناحیه عمقی) که پردازش‌گر عواطف انسانی است، در زنان بزرگ‌تر از مردان است. به همین دلیل زنان با احساسات خود بیشتر در ارتباط‌اند و راحت‌تر می‌توانند آن را بیان کنند و با این کار، سریع‌تر و بهتر به دیگران تعلق‌خاطر پیدا کنند. به همین دلیل است که زنان بهتر از مردان می‌توانند مراقب یا پرستار کودکان باشند.

مردان در فعالیت‌های فیزیکی موفق‌ترند

اندازه مغز مردها حدود 11 تا 12 درصد بزرگ‌تر از مغز زن‌هاست. این تفاوت اندازه، هیچ ربطی به ضریب هوشی ندارد. اصلی‌ترین نکته‌اش، تفاوت جثه زن و مرد است. مردان به دلیل برخورداری از توده عضلانی بیشتر  نیاز به تعداد نورون‌های بیشتری دارند تا بتوانند از عهده کنترل این جثه بزرگ برآیند.

نه اینکه زن توان احتجاج ندارد یا نیروی استدلالش کم است، بلکه زن منطق و استدلال را به کار می گیرد، اما قدرت اظهار ندارد.  آنچه باعث می شود زنان نتوانند مکنونات خود را در مقام استدلال و محاجّه بیان کنند و مانع حرف زدن آن ها می شود، شدت احساسات و عواطف آنان است.

علّامه طباطبائی در المیزان می فرماید: معنای آیه (خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً) این است که برای سود رساندن به شما، از جنس خودتان همانندانی آفرید; چرا که هر یک از زن و مرد به وسایلی از امر تولید مثل مجهّز است که با همراهی جنس دیگر، کارش به ثمر می رسد و با کار هر دو، تولید و تکثیر نسل به انجام می رسد. بر این اساس، هر یک نقصی دارد و به قرین خود نیازمند است، و از مجموع این دو، یک واحد تام حاصل می شود.خلاصه آنکه زن و مرد در ذات و جوهرشان تفاوتی وجود ندارد; یعنی زنان و مردان در جوهره انسانیت و خمیرمایه رشد و کمال، تفاوتی ندارند، بلکه زن و مرد دو فرد از یک نوع هستند.اما تفاوت هایی در برخی زمینه ها دارند که ایشان با استناد به آیه (أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِین) (زخرف: 18) ، می نویسد: خداوند متعال دو صفت پرورش در زینت و عدم توانایی بر استدلال و محاجّه را برای زن ذکر کرده; زیرا جنس زن طبیعتاً از احساسات و عواطف سرشاری برخوردار و نیروی تعقّل او در قیاس با مرد ضعیف تر است و جنس مرد به عکس این است. از روشن ترین نشانه های عواطف سرشار زن، میل و گرایش او به زیور و زینت و عدم توانایی و ضعف او در مقام بیان دلیل و حجّت است که مبتنی بر نیروی عقلانی است. 1 ایشان بیان می کند: «استدلال و برهان نیازمند نیروی عقلانی زیاد است که زنان در مقایسه با مردان، در این امر ضعیف ترند.»زن نمی تواند مکنونات خویش ر ا در منازعه ها و مجادله ها بیان و اظهار کند. نه اینکه زن توان احتجاج ندارد یا نیروی استدلالش کم است، بلکه زن منطق و استدلال را به کار می گیرد، اما قدرت اظهار ندارد.  آنچه باعث می شود زنان نتوانند مکنونات خود را در مقام استدلال و محاجّه بیان کنند و مانع حرف زدن آن ها می شود، شدت احساسات و عواطف آنان است. در واقع، می توان گفت: قدرت تعقّل در هر دو جنس وجود دارد، ولی در مرد به لحاظ اینکه مانع کمتر می باشد، اقتضای تعقّل بیشتر است.گرایش قوی تر زنان به امور عاطفی و احساس سبب می شود از میان محرّک های گوناگون، که در برابرشان ایجاد می شود و پدیده ادراک در واقع پاسخ گویی به آن محرّک هاست، به محرّکی پاسخ گویند که تناسب و سنخیت بیشتری با روح حساس و عاطفی شان دارد. در نتیجه، عاطفی بودن جنس مؤنث موجب می گردد کانون توجه وی به امور مناسب و همسو با عواطف جلب گردد.

باورهای غلط در مورد د‌رونگراها

باورهای غلط در مورد د‌رونگراها

درونگرا - برونگرا

 د‌رونگرا بود‌ن به خود‌ی خود‌ منفی نیست، اما اگر د‌رونگرایی، شما را از انجام کارها منع می‌کند‌ یا د‌ر کار و زند‌گی شخصی‌تان مشکلی ایجاد‌ می‌کند‌، باید‌ تغییری د‌ر نحوه رفتارتان ایجاد‌ کنید‌ و اگر غیر از این باشد‌، شما می‌توانید‌ یک در‌ونگرا باقی بمانید‌.

نویسند‌ه کتاب د‌رونگرایان، ۹ نکته را برمی‌شمارد‌ که فرد‌ د‌رونگرا طی یک روز باید‌ انجام د‌هد‌ تا از موقعیت منفی کنونی‌اش بیرون آید‌ و شرایط مثبتی را برای خود‌ فراهم آورد‌.

اگر شما یک فرد‌ د‌رونگرا هستید‌، مطالب زیر را حتماً بخوانید‌:

۱) برای نوع شخصیتتان حق مشروعیت قایل شوید‌، زیرا د‌و نوع شخصیت وجود‌ د‌ارد‌: برونگرا و د‌رونگرا.

۲) وقتی مرد‌م از د‌رونگرایان به عنوان افراد‌ی عصبی یاد‌ می‌کنند‌، آنها را از اشتباهشان مطلع سازید‌. د‌رونگرایان عصبی نیستند‌، آنها تود‌ار هستند‌!

۳) وقتی مرد‌م افراد‌ د‌رونگرا را مستعد‌ بیماری روانی می‌د‌انند‌، آنها را مطلع کنید‌ و تاکید‌ کنید‌ که د‌رونگرایان بیشتر از د‌یگران مستعد‌ حالات روانی نیستند‌. د‌قت کنید‌ وقتی یک فرد‌ برونگرا استرس د‌ارد‌ پرخوری می‌کند‌، سیگار می‌کشد‌ و بسیار خشن می‌شود‌، اما وقتی د‌رونگراها استرس د‌ارند‌، منزوی می‌شوند‌. این باعث روانی شد‌نشان نمی‌شود‌.تنها تفاوت ویژگی های شخصیتی است. 

۴) وقتی مرد‌م اد‌عا می‌کنند‌ که د‌رونگراها ضد‌اجتماعیند‌، به آنها یاد‌آوری کنید‌ که اگر دیگران آن ها را مورد استقبال قرار دهند رفتارشان د‌وستانه و با محبت است.

اگر مرد‌م تصور می‌کنند‌ که د‌رونگرایان حرفی برای گفتن ند‌ارند‌، باید‌ بد‌انند‌ که خلاف این قضیه صد‌ق می‌کند‌، زیرا آنها زمانی صحبت می‌کنند‌ که چیز مهمی ‌برای گفتن د‌اشته باشند‌!
۵) اگر مرد‌م تصور می‌کنند‌ که د‌رونگرایان حرفی برای گفتن ند‌ارند‌، باید‌ بد‌انند‌ که خلاف این قضیه صد‌ق می‌کند‌، زیرا آنها زمانی صحبت می‌کنند‌ که چیز مهمی ‌برای گفتن د‌اشته باشند‌!

۶) سعی کنید‌ مهارت خوب گوش کرد‌ن را کسب کنید‌. شنوند‌ه خوب، ارزش بسیاری د‌ر خیلی از حیطه‌ها از جمله کار و صنعت د‌ارد‌.

۷) برای زمانی که ترجیح می‌د‌هید‌ تنها باشید‌، عذرخواهی نکنید‌. تنها برای کسانی که اهمیت د‌ارد‌ توضیح د‌هید‌ که د‌رونگرایان برای سلامت احساسات و روانشان نیاز د‌ارند‌ که حد‌اقل نیمی ‌از اوقات را تنها باشند‌. اگر لازم بود‌ بگویید‌ که د‌رونگرایی نوعی شناخته شد‌ه از انواع شخصیت‌هاست.

۸) د‌رونگرایان شکست خورد‌ه نیستند‌! به خود‌ افتخار کنید‌ که د‌ر میان جمعی از د‌رونگرایان بزرگ گذشته و حال قرار د‌ارید‌. افراد‌ی چون آلبرت انیشتین و ... !

۹) از کود‌کانی که د‌ر حضور شما به خاطر د‌رونگرا بود‌ن مورد‌ تمسخر یا سوء برد‌اشت قرار می‌گیرند‌، د‌فاع کنید‌. این به راستی یکی از راههای بسیار خوبی است که به آرامش خود‌تان و کود‌ک د‌رونتان کمک خواهد‌ کرد‌.

تعدیل احساس،نیاز نوجوانی

تعدیل احساس،نیاز نوجوانی

هیجان

 

تغییرات فیزیکی که در طول بلوغ صورت می گیرد موجب تغییرات احساسی و اجتماعی بسیاری نیز می شود. اول اینکه، فرآیند بلوغ جسمی مستقیماً بر بدن و مغز تاثیر می گذارد تا نیازها، علایق، و حال و هوای کودکانه را تغییر دهد. سپس، وقتی ظاهر و عملکرد کودکان شروع به تغییر می کند، یکسری تاثیرات اجتماعی نیز تغییرات اجتماعی و احساسی آنها را تسریع می کند.

 

کودکان با مشاهده تغییراتی که در بدنشان اتفاق می افتد ، تجربیات اجتماعی ناشناخته ای هم تجربه می کنند.  وقتی  تغییرات جسمی مورد توجه دیگران قرار می گیرد ، رفتار و برخوردهایی متفاوت از طرف دیگران را تجربه می کنند. بعنوان مثال، نوجوانانی که سریع تر بالغ می شوند، محبوبیت بیشتری پیدا می کنند درحالیکه همسالان آنها که بلوغ کندتری دارند، محبوبیتشان کاهش پیدا می کند. همینطور متوجه می شوند که سایرین برخلاف همیشه به طور ناگهانی توجه بیشتری به ظاهر آنها می کنند.

تعدیل احساس توانایی است که به افراد این قدرت را می دهد تا هوشیارانه (و با محدودیت) شدت احساساتی مثل عصبانیت، لذت یا ترس خود را تنظیم کنند.
تغییرات جسمی که همراه با بلوغ اتفاق می افتد، پایه و اساس تجربیات احساسی تازه می شود. بعنوان مثال، والدین متوجه می شوند که فرزندانشان در این دوران حساس تر و بداخلاق تر می شوند. این بداخلاقی و دمدمی مزاج شدن به تغییرات و نوسانات هورمونی که در آنها ایجاد می شود مربوط است. کاملاً درست است که هورمون های جنسی عوامل شیمیایی بسیار قدرتمندی هستند که می توانند بر اخلاق و روحیه تاثیر بگذارند. در دوران بلوغ، بدن این نوسانات هورمونی را تنظیم می کند و این نوسانات موجب دمدمی مزاج شدن فرد می شود. اما این دمدمی مزاج شدن دلایل جسمی دیگری هم علاوه بر این نوسانات هورمونی دارد.
مطالعه قبل از خواب

کمبود خواب

دمدمی مزاج شدن نوجوانان می تواند تحت تاثیر کمبود خواب آنها باشد. دلایل جسمی و اجتماعی زیادی برای این کمبود خواب که در دوران بلوغ ایجاد می شود وجود دارد. اول اینکه، چرخه خواب-بیدار بدن به ریتم شبانه روزی بستگی دارد که در مقابل تحت تاثیر هورمون هاست. در دوران بلوغ، یک تغییر طبیعی در ریتم شبانه روزی نوجوان ایجاد می شود که باعث می شود شب ها هوشیارتر از سابق باشد. متاسفانه، نوجوانان در این دوران مجبورند همچنان برای رفتن به مدرسه زود بیدار شوند و در نتیجه ، دچار کمبود خواب می شود. همین مسئله باعث می شود در روزهای تعطیل تمایل زیادی برای خوابیدن داشته باشند. این کمبود خواب می تواند بر قدرت تمرکز آنها تاثیر منفی بگذارد و حساسیت آنها را هم بیشتر کند و همین مسئله موجب می شود که نتوانند کارهایی که یک زمانی انجام آن برایشان ساده بود را به خوبی انجام دهند. این چالش جدید موجب افزایش خستگی و دمدمی مزاجی آنها می شود.

 

مغز نوجوانان هنوز در حال بالغ شدن است

عامل دیگر  که دمدمی مزاجی نوجوانان را پیچیده تر می کند این است که مغز آنها هنوز از نظر فیزیکی در حال رشد است: مغز کودکان تا اوایل بیست سالگی هنوز به طور کامل رشد نکرده است. این مغز ناقص مسئول عدم بلوغ احساسی و شناختی است که موجب خسته شدن والدین از دست فرزندانشان می شود.

 

عدم بلوغ شناختی به مهارت های در حال رشد نوجوانان برمی گردد که هنوز به اندازه بزرگسالان قابل اعتماد و ماهر نیست. کسانیکه از نظر شناخت بالغ نیستند نمی توانند قضاوت درستی داشته باشند. تفکر نابالغ موجب دشواری در تصمیم گیری ها و  فکر کردن درمورد عواقب کارهایشان در نوجوانان می شود. درنتیجه، نوجوانان معمولاً ناگهانی عمل می کنند و گاهی خودخواه می شوند.

والدین باید از ساختار ناقص مغز، تغییرات خواب و تغییرات هورمونی، و عدم بلوغ احساسی و شناختی فرزندانشان آگاه باشند تا بتوانند رفتار آنها را به درستی قضاوت کنند.

رشد فیزیکی ناقص مغز همچنین تا حد زیادی مسئول عدم بلوغ احساسی نوجوانان است. نوجوانان خیلی بیشتر از افراد بزرگسال در تعدیل احساسات خود مشکل دارند. تعدیل احساس توانایی بسیار مهمی است  چون به افراد این قدرت را می دهد که هوشیارانه (و با محدودیت) شدت احساساتی مثل عصبانیت، لذت یا ترس خود را تنظیم کنند. این کنترل کردن به آنها کمک می کند پستی و بلندی های احساسات خود را محدود کنند.

 

والدین باید از ساختار ناقص مغز، تغییرات خواب و تغییرات هورمونی، و عدم بلوغ احساسی و شناختی فرزندانشان آگاه باشند تا بتوانند رفتار آنها را به درستی قضاوت کنند. در نوجوانی، فرزندان دمدمی مزاج می شوند و تصمیمات بدی می گیرند، این از سر بدخواهی و لجبازی نیست. دلیل آن این است که نمی توانند در این دوران طور دیگری باشند. والدین باید علیرغم مقاومت فرزندانشان راهنمایی های مناسب و عاقلانه دراختیار آنها بگذارند و برای عملکردهای آنها محدودیت تعیین کنند. بااینکار والدین امنیت و آزادی لازم برای فرزندانشان را فراهم کرده و به رشد و بلوغ آنها کمک می کنند. کودکان برای ابراز فردیت خود و تمرین تصمیم گیری مستقل نیاز به فضا دارند و برای پیشرفتشان باید درمقابل عواقب تصمیم هایشان از آنها محافظت شود.

چند راه حل ساده برای آدم شدن

چند راه حل ساده برای آدم شدن

دعا

پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) بزرگ مربی بشریت هستند. ایشان از ابزارهای تربیتی خاصی برای تربیت مسلمین بهره می بردند که توجه به آن ها در سیره عملی حضرت رسول (صلی الله علیه واله وسلم) سبب می شود جامعه امروز مسلمین بیش از پیش در جهت تربیتی الهی به پیش رود.

 

ابزارهای تربیتی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم)

از جمله مسائل اساسی در تربیت آن است که انسان خود در صدد کشف خطاهای خود برآید و آن ها را اصلاح نماید. به عبارت دیگر یک مربی درونی پیدا کند نه آنکه همواره لازم باشد کسی از بیرون برو امر و نهی نماید! رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) با توصیه به مراقبت از نفس و محاسبه امور قبل از حسابرسی قیامت مسلمانان را تشویق می نمودند که از کارهای ناشایست حذر کرده و به امور نیکو روی آورند.

یکی دیگر از ابزارهای تربیتی کنترل نفسانی و ایجاد تحول در درون است. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) با آموزش روش های کاربردی و عملی مسلمانان را در جهت حاکمیت بر امیال نفسانی خویش یاری می دادند کنترل غضب با وضو، از جمله امور نفسانی غضب است. غضب نوعی انرژی در وجود آدمی تولید می کند که اگر به صورت ناصحیحی حبس گردد و یا تخلیه شود موجبات پشیمانی را فراهم می آورد. و سبب می شود اعمال ناشایست و کورکورانه ای از فرد سر زند. از این رو از جمله توصیه های عملی پیامبر به کنترل غضب آن بود که می فرمودند: هر گاه یکی از شما خشمگین گردید اگر ایستاده است بنشیند و اگر خشمش بر طرف نشد بر روی زمین بخوابد.1  و یا در حدیث دیگری فرمودند: هر گاه یکی از شما غضبناک گردید وضو بگیرد.

 

کنترل شهوت با روزه

از دیگر امور نفسانی فشار غریزه جنسی است. پیامبر (صلی الله علیه واله و سلم) برای کنترل این غریزه نیرومند توصیه به ازدواج می نمودند و آن را از محبوب ترین سنت های خویش می شمردند. در مواردی که به دلیل فقر مالی یا علل دیگر امکان ازدواج فراهم نبود توصیه پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) به جوانان آن بود که روزه بگیرند. روزه سبب می شود روزه دار از نزدیکی به کارها حرام خودداری نماید بعلاوه کم خوردن غذا که عامل ایجاد انرژی و قوی شدن بعد جسمانی و در نتیجه شهوات است با روزه گیری محقق می گردد. 2
هر گاه یکی از شما خشمگین گردید اگر ایستاده است بنشیند و اگر خشمش بر طرف نشد بر روی زمین بخوابد

تکرار خوبی ها، ابزار تربیتی مفید

از دیگر ابزارهای تربیتی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) آن بود که به تکرار اعمال و رفتار نیکو توصیه می فرمودند. زیرا در اثر تکرار ملکه ی خوبی ها در وجود آدمی رشد کرده و سبب می شود انجام  آن آسان گردد و روح را صیقلی دهد. از همین قبیل است که در شبانه روز نماز را 5 مرتبه تکرار می کنیم. 3

 

رسم شکل در تربیت!

توبه

گاهی مربی برای توضیح مفهومی که اراده القای آن را دارد از رسم شکل استفاده می کند. زیرا سبب می شود ذهن مخاطب با آن آشنایی بیشتر یافته و مفاهیم انتزاعی را به طور ملموسی درک نماید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) در مناسب های بسیاری از این شیوه بهره می گرفتند. نقل است که روزی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) خط مستقیمی کشیدند و سپس مربعی در پیرامون آن رسم کردند. سپس خطی در خارج از مربع و خطوط کوتاهی در داخل آن ترسیم نمودند و به یاران فرمودند: آیا می دانید هر یک از این خطوط نشانه چیست؟ اصحاب گفتند: خدا و رسول او داناترند. آن گاه پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: این خط میانی انسان است و خطوط کوتاهی که در اطراف اویند تیرهای حوادثند که از هر سو او را نشانه گرفته اند و اگر یکی از آن ها به او اصابت نکند دیگری به او اصابت خواهد کرد و این مربع مرگ است که انسان را احاطه کرده و خط خارج از آن آرزوها دورو دراز آدمی است:

همچنین نقل است وقتی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) خواستند آیه 153 سوره انعام را برای یارانشان توضیح دهند که می فرماید: و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله؛ (و این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و از راه های دیگری که شما را از راه منحرف می سازند پیروی نکنید)، ابتدا با دست مبارک خویش خطی راست را ترسیم کردند و فرمودند: این خط مستقیم راه خداست پس از آن خط هایی از راست و چپ کشیدند و فرمودند: بر سر هر یک از این راه ها شیطانی کمین کرده است و مردم را به سوی آن می خواند و سپس آیه را تلاوت کردند.

و بدین ترتیب مفاهیم انتزاعی و ذهنی را به طور ملموس آموزش می دادند تا مسلمانان بتوانند به آسانی درک کنند تا زمینه ساز عمل در آن ها گردد.4

 

نتیجه گیری

روش ها و ابزارهای تربیتی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) از ویژگی سادگی، عملی بودن و کاربردی بودن و در دسترس همگانی بودن برخوردار بودند. ضمن آنکه در نهایت مسلمانان را از درون متحول کرده و به سوی خدا آن ها را سوق می داد و آخرت طلبی را در وجودشان شعله ور می ساخت.
ادامه مطلب ...

آرامشی یافت شدنی

آرامشی یافت شدنی

 آرامش معنوی

زندگی آدمی در جهان آمیخته با تنگناها و گرفتاری‌هایی است که گاه روح و روان او را اسیر اندوه‌های جانکاه می‌کند و تحمل زندگی را بر او دشوار می‌سازد. در چنین اوضاعی، یکی از راه‌های مؤثر برای رفع ملال، گفت‌وگو با یک دوست صمیمی و درد دل با اوست، که همچون مرهمی موجب تسکین آزردگی‌های ضمیر می‌شود. هر انسانی به  همدم و گوش شنوا نیاز دارد تا بتواند روحش را با وجود او آرامش بخشد و در مواقعی به وسیله گفتگو با او احساس تنهایی را رها کند . انسان هایی که به وجود خدا اعتقاد ندارند نوعی احساس پوچی را در خود می یابند و در ناخوداگاه خود به دنبال یک همراه می گردند .

 

و حال اینکه هیچ موجودی نمی تواند ظرفیت لازم و کافی را برای همرازی و همراهی داشته باشد . نیاز به دعا و مناجات با معبود نیز از همین واقعیت برمی‌خیزد که انسان در زندگی با دردها و رنج‌هایی روبه‌رو می‌شود که نه خود و نه دیگران را قادر به رفع آنها نمی‌بیند. همین آگاهی به ضعف و نقص خود و دیگران و احساس تنهایی است که او را به سوی نیایش با خداوند می‌راند، تا با توسل به قدرت بی‌انتهای خداوند، کاستی‌های خویش را جبران کند و همچون قطره‌ای به اقیانوس بیکران هستی ‌بپیوندد و به آرامش و قرار دست یابد.

 

علی (ع) در نامه‌ای به فرزند خویش، امام حسن (ع)، می‌فرماید: «بدان، آن کسی (خدایی) که گنجینه‌های آسمان و زمین در دست اوست به تو اجازه داده است که او را بخوانی و تضمین کرده که دعای تو را پاسخ دهد... و میان تو و خودش کسی را قرار نداده و تو را به سوی دیگرانی روانه نکرده که واسطه بین تو و او باشند.» تفاوت خدای ادیان و خدای فیلسوفان از همین نقطه آغاز می‌شود.

ما در دعا باید خواسته‌های واقعی خود را با خدا در میان نهیم نه این که خواسته های دیگران را تکرار کنیم.

خدایی که خالق همه موجودات جهان است، از میان همه مخلوقات توجه خاصی به انسان دارد و بسیار به او می‌پردازد. به او مهر می‌ورزد و بر او خشم می‌گیرد، دعای او را می‌شنود، توبه‌اش را می‌پذیرد و او را به حال خود وانمی‌گذارد. ارتباط زبانی و گفت‌وگوی انسان و خدا یکی از بدیع‌ترین جلوه‌های هستی انسان است. خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «و چون بندگانم درباره من از تو پرسش کنند (بگو) من نزدیکم و چون بخوانندم دعای دعاکننده را اجابت می‌کنم...» (سوره بقره، آیه 186).

 

دعا

اگر این بیان مشفقانه خداوند نبود، شاید کمتر کسی درک می کرد که می توان با خدا هم‌سخن شد و نیز کمتر کسی جرئت می کرد که بدین کار مبادرت ورزد.  و همین وعده الهی می تواند تکیه گاه و آرام بخش خوبی برای افراد باشد تا با اعتماد به آن روح خود را سبک کنند و در همه حال احساس تنهایی و بی پناهی نداشته باشند . باور به داشتن پشتیبان و ان هم پشتوانه ای با قدرت بی انتها آدم ها را بر آن می دارد تا با آرامش درونی بیشتر تلاش کنند و بتوانند از نوعی غرور درونی به خاطر یک حامی و دوست برخوردار گردند . در این حال دیگر میزان یأس و ناامیدی کم شده و انگیزه و امید افزایش می یابد .

 

علاوه بر این لحظات دعا به دلیل قرار گرفتن شخص در مسیر انرژی های مثبت و جذب کننده حالاتی از شادی و امید را برای فرد به وجود می آورد. این موضوع برای همه ما ملموس و به یاد ماندنی است و تجربه آن برای هر کس امکان پذیر.

پژوهش های روان شناختی از آرامش روان و قلب کسانی می گوید که باورهای مذهبی داشته و به یک سرچشمه و منشأ ازلی اتصال روحی دارند . اعتماد به نفس در افراد دیندار و معتقد بالاتر بوده  ورنگ واقعی تری به خود می گیرد .

 

دعا کردن یعنی خواستن و طلب کردن چیزی که واقعاً خود را نیازمند آن می‌یابیم، نه تکرار خواسته‌های دیگران. به تعبیر دیگر ما در دعا باید خواسته‌های واقعی خود را با خدا در میان نهیم نه این که خواسته های دیگران را تکرار کنیم. خدا که مقام تشریفاتی نیست که در گفت‌وگو با او چیزی بر زبان آوریم که در دل نداریم. خداوند از نهانی‌های ضمیر همه ما آگاه است و در هنگام دعا کردن ما بیش از آنکه به الفاظ و کلام ما بنگرد، به حال درونی ما نظر می‌کند. بنابراین، با آنکه دعا کردن به زبان توصیه شده است، باید دانست که دعا کردن اساساً کار دل است و نه زبان.